روش تحقیق و قواعدآن مایه علمی این نوع نوشته ها میباشد که نویسنده محقق باید با آن اصول و قواعد آشنایی کامل داشته باشد تا بتواند نوشته تحقیقی ارزشمندی را ارائه دهد.
روش تحقیق مانند نویسندگی کاری است سترگ، و بدون تمرین کافی بدرستی میسر نمیشود. آشنایی با شیوه هایی چند، کار تحقیق را آسان میگرداند، این شیوه ها چهار اند:
1ـ شیوه نوشتن
2ـ شیوه آرایش پژوهشنامه
3ـ شیوه تنظیم مطالب
4ـ شیوه سند اوری
1 ـ شیوه نوشتن:
شامل چند قاعده است و مراعات آنها نه تنها کار نویسنده و خواننده را آسان میگرداند، بلکه سبب زیبایی نوشته نیز میشود. این قاعده ها که اکنون کمابیش پایگاهی بین المللی دارند، دو موضوع اصلی را دربر میگیرد: واژه بندی و نشانه گذاری.
الف) واژه بندی: پژوهنده دانا مشتاق است که اندیشمندان و علاقمندان هرچه بیشتر نوشته او را بخوانند. هر نوشته مخصوصا نوشته تحقیقی که به اهتمام فراهم میشود، باید اولاً دقیق باشد و اندیشه ها را بخوبی برساند. ثانیا نزد خواننده روشن باشد و به آسانی دریافت شود و ثالثا شیوا و زیبا باشد و ملال نیاورد. برای آنکه این سه خواسته را برآورده سازیم، باید از سویی ویژگی های زبانی خود را بخوبی بدانیم و از سوی دیگر به هنگام نوشتن توانایی زبانی گروه معینی از مردم را که مخاطب احتمالی اش بشمار میروند، مراعات کنیم. به اقتضای این دو نکته باید خود را بجای خوانندگان قرار بدهیم؛یعنی«من» را از نظر دور داریم و از زبان «ما» که اعم از نویسنده و خواننده است، سخن گوییم و نیز واژه های دقیق برگزینیم و تا میتوانیم هر واژه را در معنی حقیقی آن بکار ببریم. از جمله های دراز و یا پیچیده بپرهیزیم و با همان حال با استعمال جمله های کوتاه، یکنواخت، نوشته خود را کسل کننده و ملال آور نگردانیم، باید اندیشه ها را در قالب جمله های کامل و منظم و روشن بریزیم و از حذف ناروای پاره های جمله خودداری ورزیم. باید از جمله هایی که مکمل یکدیگرند، پارگراف بسازیم، با پاراگرافهای پیاپی واحد بزرگتری که میتوان آن را «بهره» نامید، پدید آوریم و از پیوستن چند بهره فصلی ترتیب دهیم، باید واژه ها را با رسم الخطی یگانه که به آسانی خوانده شود، بروی کاغذ بیاوریم.
اما تنه گفتار شامل پاراگرافهایی است که هرکدام با یک یا چند جمله مرتبط، جنبه ای از مطلب اصلی را می پروراند. پایان هر پاراگراف نشانه آنست که اندیشه و مضمونی تماماً بیان شده است. در هر پاراگرافی فکر اصلی از جهتی و به نوعی توضیح، تفسیر و تایید و مدلل میشود. مفاهیم مجرد در آن با دلایل و شواهد و توصیف و تعریف روشن میشود و حکمی اثبات یا رد میگردد. در هر پاراگراف، اندیشه و عباراتی که این اندیشه ها در آن بیان میشود، باید از نظم و آراستگی محسوس بهره مند باشد، به گونه ای که از روی ترتیب و نظام آنها و درجه تأکید بر روی آنهابتوان به اهمیت شان پی برد.
گفته اند که یک تصویر، گویاتر از هزار کلمه است؛ از اینرو است که در صورت لزوم باید برای نمایش مفهوم ها از پیکر های گوناگون ـ تصویر، نقشه، جدول، نمودار و نیز نشانه های ریاضی مانند فرمول و معادله سود جوییم، باید نوشته های بلیغ فراوان بخوانیم و بسیار بنویسیم و نوشته های خود را بارها تصحیحی کنیم تا بر قلمی رسا دست یابیم.
ب) رعایت قواعد و اصول نشانه گذاری:
در ضمن هر جمله علایم و خطوط ساده و کوچکی بکار میبرند که هر کدام به نحوی کیفیت و نقش خاصی را به عهده دارند و کاری که الفاظ و کلمات از بیان آن عاجز اند، به بهترین وجهی انجام دهند. منظور از نشانه گذاری، بکار بردن همی نشانه های قرار دادی است در خط. این علایم خط و نقطه و یا نقش ساده وکوچکی هستندکه به علت فقدان جنبه صوتی قابل قرائت نمیباشندو به همین جهت مجموع آنها را به عربی «اعجام» مینامند که به معنی چیزهای گنگ میباشد. نشانه گذاری در بعضی از خطوط باستانی موجود بود، ولی نشانه های قراردادی کنونی خط فارسی بیش از صد سال است که از خط و زبان لاتین به کتابت فارسی راه یافته است؛ و به اندازه ای در روشن ساختن مطالب و مقاصد نویسنده و همچنین هدایت خواننده نقش مؤثری دارد که نباید نادیده گرفت. دانستن این نشانه ها برای هر نویسنده و مترجمی ضروری و حتمی است و عدم اطلاع از آن موجب نقض و پریشانی و نابسامانی نوشته های او میگردد، بهتر بگوییم حذف یک علامت یا برعکس بکار بردن اضافی میتواند بکلی معنای نوشته را تغییر دهد.
در بسیاری مواقع جمله هایی بکار میبریم که نیاز به علایم نقطه گزاری داریم و اگر این علایم را در جمله قرار ندهیم، موجب ابهام میشود و یا مطلب و مفهوم جمله ها گاهی معکوس جلوه گر میشود. پس اگر این علایم را بشناسیم و به درستی از آنها استفاده نماییم، مقصود و مطلب خود را بهتر و رساتر در خدمت دیگران قرار میدهیم و جملات ما از رسایی و گیرایی خاصی بهره مند میگردد.
هرچند این علامتها از نوشته های غربیان گرفته شده است؛ اما انصاف باید داد که در درست خواندن و درست فهمیدن به ما بسیار کمک مینماید
فواید نشانه گزاری :
نشانه گزاری و بکار بردن درست و صحیح آنها دارای فوایدی است به قرار زیر :
1 ـ به درست و آسان خواندن مطالب و مفاهیم کمک فراوانی مینماید.
2 ـ آهنگ و لحن و طرز سخن و بسیاری از احساسات و عواطف را با این علایم بهتر به خوانندگان انتقال میدهد.
3 ـ موارد درنگ و توقف بین سطرها را به وضوح و روشنی مشخص مینماید.
4 ـ ایجاد همبستگی و پیوستگی بین مطالب و همچنین جدا ساختن و انفصال بخش های سخن را آسان مینماید.
5 ـ معانی الفاظ و عبارات را به روشنی می نمایاند و طرز فکر و اندیشه نویسنده را هرچه بهتر نشان میدهد و به آسانی و به سرعت مفاهیم به خواننده القا می شود.
6 ـ مهمتر آنکه شکل جمله ها و عبارات، زیباتر و شکیل تر میشود و رغبت و میل خواندن مطالب را در خواننده افزایش میدهد.
حال به ذکر مهمترین نشانه های قرار دادی می پردازیم که عبارتند از: نقطه، ویرگول، دو نقطه، سه نقطه، گیومه یا علامت نقل قول، علامت سوال، علامت تعجب، پرانتیزیا دو هلال قلاب، خط فاصله، خط ممتد، ممیز، علامت تکرار، یا ایضاَ، ستاره.
اینک به موارد استعمال و استفاده علایم نشانه گذاری می پردازیم :
1ـ نقطه (. ) :
ابتدا آنکه، در پایان جمله های خبری و یا انشایی می آید و به جمله تشخص خاصی می بخشد، مثال برای جمله های خبری: در میان شاعران دری زبان هیچکس شهرت جهانگیر فردوسی را ندارد.
مثال برای جمله انشایی : شاید حالم بهتر شود.
دیگر، پس از حرفی که به صورت نشانه اختصاری به کار رفته باشد، مثل : رودکی سمرقندی متوفی به سال 329 هـ. ق (= هجری قمری ). م. سرشک ( = محمد رضا شفیعی کدکنی ). است و تلگراف و تیلفون P.C.O.
2 ـ ویرگول (، ) :
ویرگول علامت مکث یا درنگ کوتاهی است که از ابهام در خواندن جلوگیری مینماید و در موراد زیر کار برد دارد :
الف ) میان عبارتها یا جمله های ناقص و غیر مستقل که در مجموع یک جمله کامل را تشکیل میدهد، مثل :
ـ نه هر که به قامت مهمتر، به قیمت بهتر.
ب ) در عباراتی که به عنوان توضیح، عطف بیان و یا بدل در ضمن جمله یا عبارتی دیگر آورده میشود، مثل :
ـ ابن سینا، شیخ الرئیس، از بزرگترین فیلسوفان ماست.
ج ) آنجایی که در مورد چند کلمه، حکم یکسانی داده میشود، مثل :
آب، خاک، آتش و باد همگی از عناصر چهارگانه به حساب می آیند.
د ) آن هنگام که احتمال غلط خواندن میرود و خواننده نباید، آنها را با کسره اضافه بخواند، از ویرگول استفاده می شود ؛ مثل :
خورشید که نور دیده آفاق است، تا، بنده نشد، پیش توتابنده نشد.
هـ ) برای جدا نمودن اجزای مختلف نشانی اشخاص یا مرجع و ماخذ یک نوشته ؛ مثل :
دکتر زرینکوب، از کوچه اندان، انتشارات علمی، چاپ سوم، 1370، ص.
3 ـ نقطه ـ ویرگول ( ؛ ) :
این نشانه، درنگ بیشتری نسبت به ویرگول را نشان میدهد و به نوعی کمتر از نقطه را. موارد استفاده از این نشانه :
الف ) در جدا کردن عبارت های مختلف یک جمله طولانی که ظاهراً مستقل ولی در باطن با یکدیگر مرتبط میباشند ؛ مثل :
ـ مشک آنست که خود ببوید، نه آنکه عطار گوید.
ب ) برای جمله های توضیحی و پیش از کلمه هایی از نوع : مثلا، به عنوان نمونه، یعنی. به عبارت دیگر « نقطه ویرگول » و بعد از آنها « ویرگول» گذاشته می شود ؛ مانند :
ـ عمل هر فردی در گرو نیت اوست، یعنی، آغا الاعمال و بالنیات.
4 ـ دو نقطه ( : ) :
الف ) برای نقل قول، مانند :
پیغمبر اکرم میفرمایند : طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است.
ب ) به هنگام معنی کردن کلمه ها، مثل :
صلابت : سختی، استواری و محکمی.
ج ) به هنگام بیان اجزای یک جیز یا برشمردن کل چیزی، مثل : دکتر معین به سه زبان زنده دنیا آشنایی داشت : فرانسوی، انگلیسی و عربی.
دو نقطه پس از کلمات تفسیر کننده از قبیل : یعنی، مثلا، چنانکه، مثال و نظایر اینها نیز می آید. ولی پس از کلمات مانند، مثل و امثال آنها که به کلمه بعدی اضافه میشود، نباید دو نقطه را بکار برد.
5 ـ علامت پرسش ( ؟ ) : در آخر جملات و عبارت پرسشی می آید :
« حال بگو ببینم : این پولها از کجا پیدا شد ؟
موارد استعمال و استفاده از این نشانه به شرح زیر است :
الف ) در پایان جمله های پرسشی ( استفهامی ) مستقیم می آید، مانند :
ـ آیا میل دارید کتاب بخوانید ؟
لازم به ذکر است که در پایان جمله های پرسشی غیر مستقیم نقطه بکار میرود. به عنوان مثال : « هر آیه ای که از طرف خداوند نازل میشد، پیغمبر علم ومعنی آنرا میدانست و میفهمید که چرا و به چه سبب آمده است.»
البته باید گفت که تغییر آهنگو لحن در خواندن یک جمله یا یک عبارت، جمله ای میتواند خبری یا پرسشی کند. پس تغییر آهنگ را نمیتوان نا دیده انگاشت، در اصل فرق این دو نوشته، با علامت پرسش مشخص میشود.
ـ آنها قصد رفتن به مسافرت دارند. (خبری)
ـ آنها قصد رفتن به مسافرت دارند؟ (پرسشی)
لازم به ذکر است که گاهی غرض گوینده از پرسیدن، دریافت پاسخ نیست، بلکه خود پاسخ جمله را میداند و مقصودش از بیان جمله به صورت پرسش آن است که معنی آشکارتر و با تاکیدی بیشتر در ذهن شنونده جای بگیرد. اینگونه جمله های به ظاهر پرسشی را در اصطلاح« پرسش تاکیدی» میگویند که معمولا در این موارد پس از نشانه پرسش، نشانه تعجب نیز میگذارند، مثل : « مگر استاد نگفته بود که تحقیقات خوب و شایسته انجام بده؟!» یعنی( حتما استاد گفته بود).
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی؟! یعنی یقین است که آدمی بودی.
ب) گاه برای نشان دادن مفهوم تردید، شک یا ریشخند و استهزا از اینگونه نشانه در داخل پرانتیز استفاده میکنند، مثل :
ـ تاریخ وفات حکیم عمر خیام را سال 517 هـ ق. (؟) دانسته اند.
6 ــ علامت عاطفی : این نشانه، تنها علامت تعجب و شگفتی نیست، بلکه در پایان جمله هایی بکار میرود که نشان دهنده یکی از حالات شدید نفسانی و عاطفی است، از قبیل تعجب، تحسین، تحقیر، تنفر، ترحم، استهزا، شک و تردید، امر ونهی، تهدید، حسرت، آرزو، درد والم، دعا، ندا وغیره.مثل :
ـ آهسته !
ـ ای کاش جای آرمیدن بودی!
ـ عجب انسان بزرگ منشی !
ـ ای دوست !
ـ چه عالی !
ـ چه هوای خوبی !
ـ ای وای بر من که قصه دل نا تمام ماند !
ـ زینهارمیازار زخود هیچ دلی را !
یاد آوری : اگر دو علامت عاطفی بکار رود، مفهوم تمسخر و استهزا دارد: « او هم دم از آزادی میزند ! ! » اگرعلامت پرسش و علامت عاطفی در عبارت و جمله ای بکار روند، جمله هم مفهوم تعجب و شگفتی خواهد داشت و هم مفهوم پرسش :
یا رب این زندگی بیسر وسامان تا کی؟ ! زندگانی همه با دیده گریان تاکی؟!
7 ــ پرانتیز یا قوس میانه ( ) : این علامت که کمانک هم نامیده میشود و معنی آن «یا» و « یعنی» است، وقتی بکار میرود که کلمه یا عبارتی را برای توضیح و روشن ساختن کلام می آورند:
ـ دو اثر گرانبهای سعدی (بوستان و گلستان) همچون دو گوهر تابان بر تارک ادب فارسی میدرخشند.
ـ فردوسی در طوس (شهر مشهد امروزی) زاده شد.
ـ ناصرخسرو قبادیانی ( 394 ـ 481 هـ ق.) بیشتر عمرش را در مبارزه و تبعید گذرانید.
8 ــ گیومه یا قوس ناخنک : هرگاه در ضمن سخن و عبارت خود، از گفته نویسنده و دانشمند ویا شخص دیگر، برای تایید گفته خود یا هر منظوری دیگر، مطلبی می آوریم، آن مطلب را در داخل گیومه قرار میدهیم:
بدان که رسول (ص)گفته است: « یک ساعت تفکر بهتر از یکسال عبادت.» ( کیمیای سعادت، ادب فارسی، ص، 176)
این نشانه غیر از نشان دادن نقل قول، موارد استعمال فراوانی دارد، برای مشخص کردن کلمه یا اصطلاحی ویژه نیز بکار میرود و نیز برای نشان دادن طنز، جلب توجه بیشتر، تضمین، عناوین تلگرافی، پستی، تمایزاسامی خاص و جدا ساختن کلمات بیگانه، نامأنوس و اصطلاحات عامیانه بکاربرده میشود.
برای طنز: « عجب گزارش روشنی است ! »
برای جلب توجه : (ای ) حرف ندا، همیشه جدا از منادی نوشته می شود. برای آسان ساختن قرائت کلمه : « دراصطلاح بدیعی، اثر شاعر یا نویسنده بع عمد، موضوعی را به گونه ای مطرح سازد که گویا نمیداند، اما در حقیقت آنرا میداند، این عمل را « تجاهل عارف» می گویند.
برای جدا ساختن کلمات نا مأنوس و اصطلاحات عامیانه.
« اصطلاح « تشخیص » را ظاهرا اول بار دکتر شفیعی کدکنی بکار برده است. »
اسم های خاص را نیز گاهی برای گریز از اشتباه و اختلاط با قسمت های دیگر جمله یا عبارت در داخل قوس ناخنک قرار میدهند.
ـ از بهترین آثار صادق هدایت، میتوان « سه قطه خون» و « بوف کور» و « سگ ولگرد» را نام برد.
یاد آوری : اگر جمله یا عبارتی که در داخل گیومه قرار می گیرد علامت سوال یا تعجب یا نقطه داشته باشد، باید آنها را نیز در داخل گیومه آورد، مانند : فردوسی گوید : « که گفتت برو دست رستم ببند ؟! ».
9 ـ قلاب [ ] : گاهی در عبارات و جملات گذشته، بحث از کلمه یا ترکیبی بوده و به قرینه آن بحث، آن کلمه یا ترکیب در جمله یا عبارت بعدی حذف گریده است، ولی نویسنده میخواهد فقط قسمت بعدی نوشته ای را برای خواننده بیاورد، در این صورت برای اینکه موضوع یا فاعل و مفعول جمله برای خواننده مبهم نماند و یا خواننده برای رفع ابهام خود نیازی به خواندن قسمت اول پیدا نکند، نویسنده آن کلمه یا ترکیب را در داخل قلاب قرار میدهد. این شیوه بیشتر در تصحیح متون بکار میرود. مثل :
« روز دوشنبه هفتم صفر، امیر [ مسعود پسر محمود غزنوی ] شبگیر برنشست. چند روز بعد امیر بخواند [ ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ را ] و گفت نیک آمد.
گاهی مصحح کتابی نسخه ای را اصل قرار میدهد و از روی آن نسخه برداری میکند، اما در برخی از موارد، به استباط شخصی، یا بنابه نسخه ای دیگر ازهمان کتاب، کلمه یا عباراتی را در ین نسخه اصل محذوف می بیند، در اینصورت آن کلمه یا عبارت را در داخل قلاب می آورد ؛ مثل :
گفت: مردی طرارم، [ تو ] این زر به من دادی. ــ زینهار [ دار] نباید که زینهار خوار باشد که امانت بردن جوانمردی نیست.
معمولا در نمایشنامه ها، دستور های اجرایی را، داخل قلاب قرار میدهند، مثل :
ــ سهراب [ با قیافه شاداب ] : من تصمیم دارم، در این کار آنها را یاری کنم. [ دستش را روی سینه اش گذاشت به ادای احترام و تواضع ].
10 ـ سه نقطه (... ) : این نشانه، نشانه بریدگی، گسستگی و ادامه مطلب است و در موارد زیر کاربرد دارد :
الف ) هنگامی که بخواهیم بقیه مطلب یا عبارت یا جمله یی را ذکر کنیم که البته خواننده، خود آن را میداند، مثل :
ـ تو خودت که بهرام را میشناسی : جسور، گستاخ و بیباک...
ب ) در تصحیح متون نظم و نثر کهن، گاهی مصحح در متن، افتادگی هایی مشاهده میکند، درصورت مشاهده دیگر نسخه بدل ها اگر جا افتادگی کامل نشد، علامت سه نقطه (...) همواره باقی میماند، به معنی آنکه متن افتادگی دارد.
ج ) گاهی برای گریز از آوردن مستقیم نام کسی یا عین مطلبی سه نقطه گذاشته میشود.
نکته قابل ذکر است که اگر افتادگی در متن نسخه های کهن از یک کلمه بیشتر باشد، سه نقطه معمولا تا جایی که افتادگی است، ادامه دارد؛ مانند: معمولا در موارد فوق، به این نقطه ها که جاگزین یک مصرع، بیت یا سطر است « نقطه چین » می گویند.
و نیز برای پر کردن فورم های اداری و... پیش نام و نام خانواده گی از نقطه چین استفاده می شود : مانند : نام... تخلص... فرزند... شماره ثبت....
د ) هرگاه علامت سه نقطه در پایان جمله قرار گیرد، یک نقطه دیگر به نشانه پایان جمله باید بدان افزود ؛ مانند :
تشویق بجا، از شرایط اساسی رشد کارکنانست...
11 ـ علامت خط فاصله ( ـ ) و دو خط تیره (ـ ـ ) :
این علامت در موارد زیر استفاده می شود :
الف ) برای مشخص کردن یا مجزا ساختن جمله های معترضه، به عنوان مثال : ردیف ـ که در شعر عربی، فرانسوی و انگلیسی سابقه ندارد و ظاهرا از ابداعات ایرانیان است ـ از ابزار های نیرومند موسیقی شعر فارسی است.
ب ) در مکالمه بین اشخاص نمایشنامه و داستان، در ابتدای جمله و از سه سطر بجای نام گوینده.
ـ سلام پسرم !
ـ حالت چطور است ؟
ـ بد نیستم.
ج ) برای پیوستن و متصل گردانیدن اجزای یک کلمه یا ترکیب دو جزیی مرکب همچون :
فرهنگ خراسانی ـ اسلامی.
د ) برای جدا کردن اعداد یا حروف تهجی یک کلمه از یکدیگر همچون :
1 ـ نقطه
2 ـ علامت سوال و....
هـ ) برای حروف تهجی در تقطیع یا جدا کردن حرف کلمه از یک دیگر همچون : ـ کلمه کتاب شامل چهار حرف : ک ـ ت ـ ا ـ ب، میباشد.
و ) بجای « از »، « تا » و « به » بین تاریخ ها، اعداد و کلمه ها و یا فاصله دو شهر را شنان بدهیم ؛ همچون: ماه های حمل ـ ثور سال 1385.
دهه 50 ـ 60.
فاصله مزار ـ کابل.
ز ) از موارد دیگر استفاده این علامت، در پایان سطری است که نیمی از یک ملمه در انتها و نیم دیگر آن در آغاز سطر بعدی می آید.
12 ـ علامت ممیز (/) : از این نشانه در موارد زیر استفاده میشود :
ـ هنگامی که به دلیلی بخواهیم شعر را همچون نثر بنویسیم، همچون :
ای رستخیز ناگهان، ای رحمت بی انتها ای آتش افروخته در بیشه اندیشه ها.
( مولوی )
ـ هرگاه بخواهیم بین چند شماره، علامت یا رمز اداری که است سر هم قرار میگیرد، فاصله بگذاریم ؛ مانند :
مکتوب ( 560/ 140) در مورد بهتر شدن وضعیت آموزشی مکاتب است که متعاقب آن موارد ارسال میشود...
ـ برای نشان دادن مواردی که جنبه معادلی دارد و باید موارد معادل شده روی به روی هم قرار گیرند : مانند :
فریشته / فرشته، زفان / زبان.
13 ـ علامت ستاره ( * ) : از این علامت در موارد زیر استفاده میشود :
الف ) برای رجوع به زیر نویس، یعنی نشانه عطف است و توجه خواننده به توضیح واژه یا مطلب در پاورقی جلب میشود.
ب ) گاهی در وسط یک سطر سفید، این علامت می آید و این نشانه آنست که مطلب بعدی یا مطلب پیشین از لحاظ موضوعی تا حدی متفاوت است و به عبارت دیگر نشانه گریز و تغییر کلی مطلب است.
2 ـ شیوه آرایش پژوهشنامه:
معمولا پژوهشنامه (اثر تحقیقی) بطول تقریبی 28 سانتی متر و عرض تقریبی 22 سانتی متر است و در دست نویسی و تایپ فقط یک روی صفحات آن مورد استفاده قرار میگیرد. برای آنکه رساله اراسته و خوشایند باشد، باید به سه موضوع توجه کرد:
الف) شماره گذاری: برای انکه شماره ها به آسانی دیده شوند، معمولا در نوشته های دستی یا تایپی، شماره هر صفحه را در انتهای سمت چپ سطر اول آن قرار میدهند و سطر بعد را خالی میگذارند و در نوشته های چاپی چون هر دو روی کاغذ مورد استفاده قرار میگیرد، شماه های هر یک از صفحه های سمت راست را در انتهای سطر اول مینهند. شماره گذاری از صفحه عنوان پژوهشنامه آغاز میشود و تا آخرین صفحه آن ادامه می یابد. ذکر شماره صفحه اول لازم نیستو از این رو رقم ترتیب صفحه های پژوهشنامه از صفحه دوم آغاز میشود، در صفحه های آغاز فصلها نیز میتوان از ذکر شماره خود داری کرد؛ بی گمان باید شماره های صفحه ها منظم باشند و با شماره هایی که در فهرست های پژوهشنامه قید میشوند، تطبیق کنند.
ب) حاشیه بندی: در چهار طرف هر یک از صفحه ها پژوهشنامه حاشیه هایی به اندازه تقریبی زیرین ترتیب میدهند:
سمت بالاب صفحه و پایین صفحه و چپ صفحه :5|2 سانتی متر.
سمت راست صفحه: 5|3 سانتی متر.
حاشیه راست را عریض تر از حاشیه چپ میگردانند تا پس ازصحافی پژوهشنامه خواندن واژه های آغاز سطر ها دشوار نشود. عرض حاشیه سمت راست در مورد نخستین سطر هر پاراگراف از 5|3 به 5|4 سانتی متر افزایش می یابدتا هر پاراگراف از پاراگراف پیشین مشخص شود.
ج) عنوان گذاری: نویسندگان پژوهشنامه ها مطالب را به طرزی منظم رده بندی میکنند و برای هر فصل یا بخش، عنوانی دقیق و روشن برمیگزینند تا خواننده به آسانی به ارتباط منطقی فصلها و بخشها و محتوای هر یک پی ببرد.
در پژوهشنامه های چاپی عنوان ها را با حروف درشت یا برجسته نمایش میدهند، ولی در پژوهشنامه های دستی یا تایپی معمولا زیر عنوانها خط میکشند ـ در زیر عنوان های مهم و اصلی خط مستقیم و در زیر عنوانهای فرعی خط موجدار.
3 ـ شیوه تنظیم مطلبها:
مطلب های پژوهشنامه را میتوان به یازده بخش تقسیم کرد. این بخشها به ترتیب چنین اند: عنوان رساله، سرآغاز، فهرست فصلها، فهرست پیکرها، مقدمه، متن، پیوستها، کتابنامه، واژه نامه، موضوع نامه، و نامنامه.
الف) عنوان رساله: در نخستین صفحه پژوهشنامه ویژگیهای کلی رساله، یعنی عنوان اثر و نام نویسنده و محل و تاریخ نوشتن آن با حرفهای نسبتا درشت و فاصله های مناسب و بطرزی خوشنما ذکر میشود، معمولا در نوشته های چاپی پشت صفحه عنوان ها را نانوشته بجا میگذارند.
ب) سرآغاز: محقق در صورتیکه لازم بداند در آغاز یا وسط ششمین سطر صفحه سوم پژوهشنامه کلمه ای مانند «سرآغاز»، «توضیح» ویا «سپاسگزاری» مینهد و در زیر آن در هشتمین سطر به جریان کلی تحقیق خود اشاره و از رهنمایان و دستیاران خود تشکر میکند.«سرآغاز» از دو ـ سه صفحه تجاوز نمیکند.
ج) فهرست فصلها : پس از سرآغاز، فهرست فصلها در می آید. کلمه «فهرست فصلها» در آغاز یا وسط ششمین سطر صفحه قرار میگیرد و زیر آن (در هشتمین سطر) شماره ترتیب فصلو عنوان آن درسمت راست سطر، شماره صفحه آغاز و انجام فصل در سمت چپ سطر ذکر میشود. معمولا شماره ترتیب فصل را پس از کلمه «فصل» قید میکنند و با عدد های ترتیبی مینویسند. میتوان پس از شماره ترتیب فصل، علامت دو نقطه (:) یا علامت نقطه (.) بکار برد. در موردی که پژوهشنامه کوچک و فاقد فهرست الفبایی مفصل یعنی «نامنامهم و «موضوع نامه» باشد، شماره های ترتیب عنوانی بخشهای اصلی و فرعی فصل نیز در زیر عنوان اصلی فصل ذکر میشوند.
د) فهرست پیکرها: اگر پژوهشنمه دارای پیکر ـ تصویر، نمودار، جدول و نظیر اینها باشد، فهرست آنها پس از فهرست فصلها در می آید، در آغاز یا وسط ششمین سطر صفحه عنوان «فهرست پیکرها» قرار میگیرد، در سمت راست هشتمین سطر کلمه «پیکر» و سپس شماره ترتیب آن را با عدد اصلی قید میکنند و پس از آن علامت نقطه یا دو نقطه میگذارند و عنوان پیکر را ذکر میکنند، اگر پیکر ها فراوان باشند، میتوان برای هر دسته از آن فهرستی مستقل ترتیب داد.
هـ) مقدمه: در آغاز یا وسط ششمین سطر صفحه کلمه «مقدمه» یا احیانا «مدخل» یا نظیر آن قرار میگیرد و مطلب آن از سطر هشتم آغاز میشود. مقدمه دریچه ایست که دورنمای اثر را به خواننده نشان میدهد و او را برای مطالعه آن آماده و راغب میکند.
مقدمه مشتمل است بر شرح اجمالی در باره مسأله یا مسأله های مورد بحث، حدود و ارزش و کاستی های پژوهش هایی که قبلا در آن مورد صورت گرفته است و نیز روشها و ملاکها و مفهوم های تازه ای که در پژوهشنامه بکار رفته است. طول مقدمه کمابیش با طول متوسط فصلها برابر است.
و) متن: مطلب های متن پژوهشنامه خود بر دو نوع اند: بخش اول که نخستین فصلهای رساله را تشکیل میدهد، مشتمل است بر تحلیل دقیق مسدله یا مسأله های مورد بحث، بیان سیر تاریخی و اهمیت آن مسأله یا مسأله ها، نقد پژوهش های پیشینیان در آن باره، نکته های مثبت و منفی آن پژوهش ها و تشریح روشها و ملاکها و مآخذ پژوهش موجود. بخش دوم مشتمل بر فصل هایی است که جریان پژوهش موجود و یافته های تجربی و استدلال و نتیجه ها و کاستی های آن پژوهش را عرضه میدارندئ معمولا در آخرین فصل این بخش، خلاصه همه فصلها آورده میشود، این خلاصه شامل چهار نکته اصلی است:
1ـ جریان پژوهش به اختصار و بدون ذکر تجربه ها و استدلالها.
2ـ نکته های مثبت و نتیجه بخش پژوهش موجود با فروتنی عالمانه.
3ـ نکته های منفی و مسأله های ناگشوده و رها شده در پژوهش موجود.
4 ـ رهنمایی خوانندگان برای دنبال کردن پژوهش موجود و حل مسأله های ناگشوده و رها شده.
ز) پیوستها: سند یا گزارشها، یا نقشه ها و جدولها و توضیح هایی که در متن اثر نمی گنجد، به عنوان «پیوستها» پس از متن در می ایند.
کلمه «پیوستها» معمولا در آغاز یا وسط سطر ششم صفحه ذکر میشود، بیگمان اگر پیوست از یکی درنگذرد، بجای پیوستها کلمه «پیوست» را در آغاز یا وسط سطر ششم مینویسند. سپس در آغاز سطر هشتم کلمه «پیوست 1» را ذکر و مطلب را از سطر دهم اغاز میکنند و پس از اتمام مطلب «پیوست» دو سطر خالی میگذارند و در انجام سطر بعد کلمه «پیوست 2» را قید میکنند و بر همین شیوه به پیوستهای بعد میپردازند، اگر پیوست نیازمند عنوانی باشد، پس از کلمه «پیوست 1 » یا «پیوست 2» و نظیر اینها، نقطه ای مینهند و سپس عنوان را مینویسند.
ح) کتابنامه: پس از «پیوستها» «کتابنامه» در می آید، به این معنی که مقاله ها و مجموعه ها و کتابهایی که پژوهشنامه به آنها یا متکی است، به ترتیب نام خانوادگی (تخلص) نویسندگان و بصورتی که در مبحث «شیوه سند آوری » خواهد آمد، طبقه بندی و در زیر عنوان «کتابنامه» ذکر میشوند، عنوان «کتابنامه» در آغاز یا وسط ششمین سطر صفحه قرار میگیرد و سطر بعد از آن خالی میماند.
ط) واژه نامه: رواست که اصطلاحهای تخصصی به ترتیب الفبا رده بندی و پس از «کتابنامه» نهاده شوند، در مورد اصطلاح هایی که تازگی دارند یا در معنی تازه ای بکار رفته اند، بیان تعریف ها و ذکر نام واضعان یا نخستی مروجان آن واژه ها ضروی است. تردید نیست «واژه نامه» در آغاز یا وسط سطر ششم صفحه قرار میگیرد و سطر بعد خالی میماند. ذکر شماره های صفحه هایی که واژه ها در آنها آمده اند، مفید است. برای تفکیک ذکر شماره صفحه های مربوط به هر واژه علامت ویرگول بکار میرود.
ی) موضوع نامه: در رساله های بزرگ، موضوع هایی که در خلال صفحه ها آمده اند، به ترتیب الفبا طبقه بندی و در صفحه بعداز «واژه نامه» ذکر میشوند. عنوان «موضوع نامه» در آغاز یا وسط سطر ششم قرار میگیرد و سطر هفتم خالی میماند، ذکر صفحه هایی که موضوع ها در آنها آمده اند، ضروری است و برای تفکیک شماره صفحه ها، علامت ویرگول بکار میرود.
ک) نامنامه: در پژوهشنامه های بزرگ، اسمهای اشخاص و احیانا همه اسمهای خاص که در خلال صفحه ها ذکر شده اند، به ترتیب الفبا طبقه بندی و پس از «کتابنامه» تحت عنوان «نامنامه» قرار میگیرند. شماره صفحه هایی که هر یک از اسمها در آنها آمده اند در برابر آن اسم قید میشود. برای تفکیک شماره های صفحه ها علامت ویرگول بکار میرود، اگر تعداد اسمها زیاد باشد، میتوان چند نامنامه :«نامنامه اشخاص»، «نامنامه جغرافیایی» و... ترتیب داد.
در موردی که نامها و موضوع های رساله فراوان نباشند، موضوع نامه و نامنامه را با یکدیگر می آمیزند و «فهرست الفبایی » یگانه ای پدید می آورند.
4 ـ شیوه سند آوری:
پانویسی یا ذیل نویسی در نوشته های تحقیقی کنونی اهمیت زیاد دارد. نویسنده با مطلب هایی که در ذیل صفحه ها می آورد، چهار منظور را برآورده میکند:
1ـ مأخذ تحقیق خود را بدست میدهد و از این رو خواننده را از یکسو متوجه اعتبار کار خود میکند و از سوی دیگر با آثار دیگران آشنا و به مطالعه بیشتر راغب میگرداند.
2ـ با آوردن نام نویسندگان مأخذها، وام اخلاقی خود را نسبت به ایشان ادا میکند.
3ـ شرح پاره ای از مطلب های فشرده متن را در ذیل صفحه ها می آورد و به این طریق هم مانع ابهام و ایجاز مخل میشود و هم از آشفتگی متن و گسستگی رشته سخن می پرهیزد.
4ـ در مورد های لازم با اشاره هایی مانند:« رجوع کنیدبه...» یا «قیاس کنیدبا...» خواننده را با بخشهای متفاوت پزوهش خود یا به پژوهشهای دیگران هدایت میکند و در نتیجه بهتر از عهده تبین مطلب خود برمی آید.
در هر یک از این مورد ها چون نویسنده بخواهد به پانویسی بپردازد، باید در پایان آن قسمت متن که نیازمند پانویسی است، علامت یا شماره ای بگذارد، سپس در ذیل صفحه خطی بکشد و زیر خط در سمت راست همان علامت یا شماره را ذکر کند و پس از آن نقطه ای بگذارد و سپس عنوان مأخذ یا مطلب لازم را بنویسد. معمولا سطرهای بالا و پایین خط و نیز سطر بین پایان یک پانوشته و آغاز پانوشته دیگر خالی میمانند، علامتها یا شماره هایی که در متن نهاده میشوند، معمولا کمی بالای کلمه های متن قرار میگیرند.
میتوان شماره های هر صفحه را از واحد آغاز کرد و متوالیا تا صفحه پایان صفحه ادامه داد. و نیز میتوان شماره ها را متوالیا پایان فصل یا حتی تا پایان کتاب دنبال کرد، در مورد نوشته های ریاضی معمولا بجای شماره ها، علامتهایی مانند ستاره (*) و دشنه (+ ) بکار میبرند و به این ترتیب از امیختن شماره های پانوشته با عدد های متن ممانعت میکنند.
هر پانوشته به منزله یک پاراگراف مستقل است و از این رو حاشیه سمت راست ان مانند حاشیه پاراگرافها، از حاشیه متعارف سمت راست متن عریض تر (5|4 سانتی متر است..
چنانچه گفته شد، مطلب های زیر صفحه ها یا برای توضیح متن است یا نمایشگر مأخذهای پژوهش، توضیح های زیر صفحه ها باید تا آنجا که ممکن است کوتاه و کاملا مربوط به متن باشد. هرگاه توضیحی به درازا بکشد و لزوما به صفحه بعد تجاوز کند، باید در پایان صفحه اول با قید عبارتی مانند «دنباله در زیر صفحه بعد...» یا با نگاشتن علامت پیکان ( ) خواننده را به صفحه بعد رهنمایی کرد.
ذکر مأخذ در مورد هایی که مطلبی بطور مستقیم یا احیانا غیر مستقیم به متن نقل شده باشد، ضرورت دارد، چون مستقیما به نقل مطلبی میپردازند، آنرا بوسیله علامت دو عصا ( ) برجسته نما مشخص میگردانند و به هیچ روی در آن تصرف نمیکنند، فقط در موردی که در مطلب منقول غلطی لفظی و معنوی باشد، برای جلوگیری از گمراهی خواننده، پس از کلمه یا جمله نادرست لفظ ناصل» را در میان دو قلاب (افزایش نما) قرار میدهند و یا صورت صحیح آن کلمه ویا جمله را در میان دو قلاب ذکر میکنند. معمولا در مقاله ها و رساله های ساده که دارای مأخذ های فراوان نیستند، مأخذ ها را در ذیل صفحه ها نمی آرند، بلکه مجموع آنها را در پایان، گاهی در آغاز مقاله یا رساله می آورند.
در برخی از کتابهای بزرگ نیز مأخذها، بر روی هم پانوشته ها، بجای آنکه در زیر صفحه قرار بگیرند، در پایان فصلها یا در پایان کتاب در می آیند. به هر حال ذکر هر مأخذی که بطور مستقیم مورد استفاده قرار میگیرد، ضروری است. حتی در موردی که نام نویسنده مأخذ را در متن آورده باشند، نباید از ذکر مأخذ غفلت ورزید. فقط در مورد امثال و حکم و کلمات قصار و دانستنیهای ساده و عمومی و مسلمات علمی میتوان از ذکر مأخذ چشم پوشید. ذکر مدخذ های پیکر ها نیز الزامی است. میتوان مأخذ هر پیکر را در ذیل صفحه نیاورد، بلکه بلافاصله در زیر هر پیکر از مأخذ آن نام برد، معمولا مأخذ پیکر را با حرفهای کوچک ذکر میکنند.
نویسنده ای که از پانویسی روگردان باشد، ناچار از آن است که توضیح های اضافی و عنوان های مأخذ ها را با مطلب های متن بیامیزد، یا به عنوان مطلب های معترضه در میان دو کمان (گریزنما) ( ) قرار دهد و بر متن بیفزاید و بی گمان این هر دو کار به روانی و روشنی مطلب لطمه میزند.
هنگام ذکر یک مأخذ باید در آن زمینه چهار نوع آگاهی بدست داد: آگاهی در باره نویسنده، اگاهی در باره عنوان، و ویژگیهای کلی مأخذ، آگاهی در باره چگونگی انتشار مأخذ و در باره شماره صفحه مطلب منقول. این آگاهی ها را به ترتیب معینی در پی یکدیگر می آورند. همه این آگاهی ها برای شناخت مآخذ لازم اند، فقط در موردی که پژوهشنامه دارای «کتابنامه» باشد، چون همه ویژگیهای مآخذ در کتابنامه آمده اند، میتوان برخی از ویژگیهای مآخذ مانند ویژگیهای مربوط به چگونگی انتشار را در پانوشته ها نیاورد. اساسا مآخذ بر سه گونه اند:
الف) کتابها
ب) مجموعه ها
ج) جریده ها یا روزنامه ها و مجله ها
برای معرفی هریک از این سه نوع مآخذ، آگاهی های چهارگانه ای که نام برده شدند، ضرورت دارد. با این وصف در این مورد تفاوت هایی هم پیش می آید.
روش نوشتن پاورقیها و منابع و مآخذ در نوشته های تحقیقی
پانویسی در نوشته های تحقیقی کنونی اهمیت بسیار دارد. یکی از موارد پانوشتها، ذکر مشخصات اسناد یا مأخذی است که نوسنده در نوشته خود، مطلبی از آن را آورده است. بدین معنی که اگر مطلب عیناَ نقل شده است، آنرا باید داخل قوس ناخنک قرار داد و شماره ای پس از بستن قوس آورد و همان شماره را در پانوشت ذکر کرد و پس از شماره پاورقی را نوشته کرد. پاورقیها معمولا بر دو نوع اند:
1ـ پاورقیهای توضیحی Content footnote
2ـ پاورقیهای ارجاعی Reference footnote
پاورقی توضیحی: مقصود از این نوع پاورقی یادداشت های توضیحی یا مطالبی است افزون بر متن که برای روشن کردن مطلبی مجمل و یا برای اطلاع بیشتر از آنچه مطرح شده، آورده میشود.
پاورقی ارجاعی: این نوع پاورقی یادداشتی است که نویسنده در آن نام و نشان و مشخصات کامل مأخذ و منبعی را که در متن بدان استناد کرده است، ذکر میکند.
شماره و ترتیب پاورقیها:
جای پاورقی (اعم از توضیحی یا ارجاعی) در متن معمولا با یک شماره مشخص میشود، این شماره باید در پایان قسمتی آورده شود که پاورقی بدان مربوط است، شماره پاورقی در زیر صفحه (پایان فصل یا آخر کتاب) همان شماره ای خواهد بود که در متن مشخص شده است.
روش نوشتن پاورقی توضیحی
این نوع پاورقیها اساسا روش خاصی ندارد، مگر آنکه نویسنده بخواهد توضیحات پاورقی خود را به کتاب یا مأخذی مستند کند، در این صورت طرز ارجاع به ماخذ اینگونه پاورقیها تابع روش نوشتن پاورقیهای ارجاعی خواهد بود.
روش نوشتن پاورقیهای ارجاعی
در پاورقی ارجاعی، نویسنده مأخذ و منبع مورد استفاده و استناد خود را به خواننده معرفی میکند، بنابرین وقتی نام مأخذی برای اولین بار در پاورقی می آید، باید مشخصات کامل آن به ترتیب زیر ذکر شود:
ـ نام مولف، نام اثر، نام مصحح یا مترجم (در صورتی که اثر تصحیح یا ترجمه شده باشد)، نام گرد آورنده (در صورتیکه اثر گرد آوری شده باشد)، مشخصات کامل چاپ(ناشر، محل چاپ، سال چاپ، چاپ چندم)، جلد و صفحه.
بدیهی است ممکن است همه آثار مورد استفاده حاوی تمام مشخصاتی که ذکر شد، نباشد، در این صورت مشخصات به همین روش و ترتیب با حذف آن مشخصه ای که اثر فاقد آن است، خواهد آمد.
ارجاع به هر منبع و مأخذی، با توجه به نوع آن (کتاب، مجموعه، مجله) تفاوتهای اندکی دارد که در زیر به هر کدام، بطور جداگانه اشاره میشود:
1ـ استناد به کتاب:
الف) اسم مولف، بدین ترتیب که نخست اسم کوچک، سپس نام خانوادگی یا تخلص او ذکر میشود، مانند: محمدرضا شفیعی کدکنی، در مورد مؤلفان قدیمی، ابتدا کنیه، سپس نام کوچک و آنگاه نام پدر و سرانجام شهرت او را ذکر میکنیم: روزبهان بقلی شیرازی.
ب) نام کتاب: بدین ترتیب که عنوان کامل کتاب را ذکر میکنیم (در دستنویسها یا نسخه های تایپ شده، زیر آن خط میکشیم) مانند:
روربهان بقلی شیرازی. عبهرالعاشقین....
محمدرضا شفیعی کدکنی. موسیقی شعر...
یادآوری 1ـ القاب و عناوین (دکتر، استاد، انجنیر، شیخ، پیر، خواجه، آیت الله، حجه الاسلام، پوهاند و...) از سر نام مولف حذف میشود.
یادآوری 2 ـ اگر کتاب دارای دو یا سه نویسنده باشد، نام و نام خانوادگی هر سه تن را به ترتیبی که پشت جلد کتاب آمده است، مینویسند، لکن اگر کتاب بیش از سه نویسنده داشته باشد، تنها نام اولین نفر را ذکر میکنند و کلمه «و دیگران» را به دنبال آن می آورند، مانند: جلیل تجلیل و دیگران. برگزیده متون ادبی فارسی.
ج) نام مصحح، واگر کتاب ترجمه شده باشد، نام مترجم را (پس از نام کتاب) ذکر میکنیم: رینولد، ا. نیکلسون، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا. ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی،
د) آنگاه مشخصات چاپ کتاب را می آوریم، از قبیل: تعداد مجلدات کتاب، چاپ چندم، نام سلسله انتشارات، نام ناشر، نام محل چاپ، تاریخ چاپ.
یادآوری: کلیه این موارد با ویرگول از یکدیگر جدا میشوندو کلیه موارد مربوط به مشخصات چاپ کتاب را میتوان داخل پرنتیز آورد.
هـ) شماره جلد( در صورتی که کتاب دارای چند جلد بوده باشد) و صفحه مورد نظر را بعد از همه مشخصات می آوریم، مانند: جلال الدین محمد مولوی، کلیات شمس یا دیوان کبیر، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، ده جلد، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران، 1336 ـ 1346، جلد 2، ص 25.
یادآوری 1 ـ در مورد ارجاع به منابع خارجی نیز به همین ترتیب عمل شود.
یادآوری 2 ـ اگر کتاب مجهول المؤلف باشد، نام مؤلف را ذکر نمیکنیم.
یادآوری 3 ـ اگر روی جلد کتاب نام متعارف مولف آمده باشد، در صورتیکه نام حقیقی مولف را میدانیم، نام حقیقی مولف را پس از نام مستعار داخل قلاب می آوریم و اگر نمیدانیم داخل قلاب کلمه «مستـ» (مختصر شده مستعار) را میآوریم، مانند: م. سرشک، (محمدرضا شفیعی کدکنی)، در کوچه باغهای نیشاپور،. م.امید، (مستـ ) دوزخ اما سرد.
یادآوری 4 ـ اگر کتاب گرد آوری شخصی باشد، در اینصورت بجای نام مولف، نام گرد آورنده را ذکر میکنیمو در جلو آن کلمه «گرد آورنده» را داخل پرانتیز می افزاییم.
یاداوری 5 ـ اگر کتاب دارا ی چندین مجلد و چاپ آنها چندین سال طول کشیده باشد، بجای تاریخ چاپ تاریخ انتشار اولین مجلد را سمت راست و پس از خط فاصله، تاریخ انتشار آخرین مجلد را سمت چپ مینویسیم.
یادآوری 6 ـ اگر کتاب مورد استناد نسخه خطی یا میکروفیلم باشد، پس از نام مولف کتاب، مشخصات کلی نسخه را که شامل محل نگهداری، شهر، شماره نسخه، تاریخ کتابت(اگر داشته باشد)، نام کاتب و بالاخره شماره ورق مورد نظر (اگر نسخه صفحه شمارشده داشته باشد) را می آوریم.
نکاتی در باره مسأله و ترتیب پژوهش
برای هر پژوهشگر یا دانشجویی که برای تدوین پایان نامه به تحقیق می پردازد، توجه به نکات زیر بسیار بجا و سودمند و ضروری است:
1 ـ انتخاب مسأله یا موضوع مناسب:
پژوهشگر برای هر یک از مراحل کاردانی، لیسانس، ماستری و دکتورا باید که موضوعی را برای پژوهش انتخاب نماید که اولا مشکلی از مشکلات ناگشوده معرفت بشری را بگشایدو یا به بهبود زندگی مردم کمک کند. ثانیاً پژوهشگر به آن علاقمند باشدو امکان بررسی و پژوهش پیرامون آن را داشته باشد.
انتخاب موضوع رساله برای محقق و نویسنده کار دشوار مینماید، زیرا او شاید گمان کند که مهمترین موضوعات مربوط به رشته اش قلا مورد بحث قرار گرفته است. اما میتوان گفت در هر رشته موضوعات زیادی تا هنوز لاینحل مانده و یا اصلا در آن باره بحث نشده است. از طرف دیگر اگر موضوع تکراری هم باشد، همان موضوع را اشخاص مختلف با نظرات و آرا ء مختلف تحلیل و ارزیابی خواهند نمود.
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت در بند آن مباش که مضمون نمانده است
برای اینکه محقق یا محصل موضوع خوبی را انتخاب نماید، باید کسانی را سراغ کند که در این مورد تخصص داشته و با وی همکاری کرده بتواند، با ایشان داخل بحث و مناقشه گردد و بدین وسیله او حتما به موضوعاتی پی خواهد برد که در خور بحث و مطالعه عمیق میباشد. و او از میان آنها یکی از موضوعات را که با شرایط او برابر و مناسب حالش باشد انتخاب نماید. وقتی یک محصل یا محقق جوان به انتخاب موضوعی تمایل پیدا میکند، لازم است قبل از آغاز نوشتن این سوال ها را از خود بپرسد:
1 ـ آیا این موضوع ارزش آنرا دارد که در پی نوشتن ان تلاش بعمل آید؟
2 ـ آیا ممکن است رساله یا کتابی پیرامون این موضوع ترتیب گردد؟
3 ـ آیا من توان آن را دارم که این کار علمی را انجام دهم؟
4 ـ ایا واقعا این موضوع طرف علاقه من قرار دارد؟
اگر پاسخ به یکی از این سوالها منفی باشد، لازم است در پی انتخاب موضوع دیگری برآید و وقت خود را بیهوده مصرف ننماید. اکنون لازم می بینیم در پیرامون این پرسشها اندک توضیحاتی ارایه داریم:
1 ـ هر موضوع ارزش آن را ندارد که در پی نوشتن آن سعی بعمل آید. بنابران محقق باید موضوعی زنده را انتخاب نماید که بواسطه آن نه تنها اینکه مونوگراف خویش را بنویسد و یا سند ماستری و دوکتورای خویش را بدست آورد، بلکه موضوعی باشد که نشر آن مایه افتخار و سرفرازی نویسنده گردد. موضوع اثر باید مفید و ارزنده بوده و به درد جامعه و مردم بخورد ووقت و کوشش و زحمتی که بخاطر نوشتن آن صرف میشود به هدر نرود. و بالاخره موضوعی باشد که ارتباط تعلیم را با زندگی تأمین کند و محصل عملا بعد از تکمیل آن از آن نفع ببرد، یعنی اگر در آینده استاد شود بتواند از روی آن تدریس کند و اگر موضوع رساله به رشته ساینس و علوم طبیعی مربوط باشد، در لابراتوارها و کار عملی به درد نویسنده آن بخورد.
2 ـ شاید موضوع انتخاب شده مفید و دلچسب باشد، ولی مآخذ آن میسر و کافی نباشد. ممکن است منابع موجود برای نوشتن یک مقاله علمی که بتواند در مجلات نشر گردد، کافی شمرده شود، اما برای نوشتن یک رساله کافی شمرده نشود. در این صورت از نوشتن رساله صرف نظر گردد و در موضوع انتخاب شده مقاله نوشته شود.
3 ـ سوال سوم حالت وشرایط خاص محقق را دربر میگیرد وبه دانستن زبان خارجی، داشتن وقت کافی و بنیه مالی ارتباط پیدا میکند. زیرا پژوهنده ای که زبان خارجی را نمیداند، ممکن نیست راجع به موضوعی که به زبانهای مختلف در باره آن تحقیق شده است، نوشته خوبی را تقدیم دارد. بنابران پژوهنده ایکه غیر از زبان مادری، زبان دیگری را خوب نمیداند، لازم است موضوعی را انتخاب نماید که بحث آن برای مستشرقین آنقدر میسر نشده باشد. همچنین پژوهنده در حین انتخاب موضوع وقت خود را نیز در نظر بگیرد که آیا برای نوشتن این اثر وقت کافی دارد؟ جنبه و توان مالی نویسنده نیز در انتخاب موضوع بیدخل نیست. مثلا بعضی اوقات بحث و تحقیق ایجاب میکند که پژوهنده برای حل مسایلی به سفرهای دور ودرازی بپردازد، نسخه های خطی را در آرشیفها و کتابخانه ها جستجو نماید، بناها و آبدات تاریخی را شخصا از نظر بگذراند که همه اینها هزینه پولی میخواهد. اگر پژوهنده توان مالی نداشته باشد، از انتخاب چنین موضوعات صرف نظر نماید.
4 ـ در باره سوال چهارم که به عاطفه ارتباط دارد، نباید از علاقه محقق نسبت به موضوع تحقیق چشم پوشی کرد. چه پژوهنده لااقل مدت چندی با موضوع طرف علاقه خود سروکار دارد و باید موضوعی باشد که آنرا دوست داشته باشد و با روح و روان او درآمیزد و دایم در باره آن بیندیشد. پژوهنده موضوعی را انتخاب نمیکند که منافی عقیده و عاطفه او باشد و نیز به گزینش موضوعی نمی پردازد که او در جریان تحقیق تحت تاثیر عاطفه خویش قرار گیرد. مثلا پژوهنده راجع به پدر دانشمند یا سیاستمدار خود رساله نمی نویسد، از بیم آنکه مبادا اشتباهات او را نادیده گیرد ویا در مورد حسنات او مبالغه نمید.
اگر پژوهنده مواد کافی در باره موضوعی که انتخاب کرده پیدا نکند و یا اینکه معلومات حاصل کند که در مورد موضوع انتخاب شده قبلا تحقیق همه جانبه و وسیع صورت گرفته و یا اینکه در پیدا کردن مآخذ و منابع به دشواریهایی اندر شود، باید موضوع را تغییر دهد و وقت خود را در کار بی فایده تلف نکند.