مطالب تخصصی رشته حقوق گرایش حقوق جزا و جرم شناسی
لایحه قانون آيین دادرسی کیفری بخش هشتم
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۷:۰ ق.ظ | نویسنده ۩۞۩ مدیر۩۞۩ | ( )

فصل اول) تشکیلات و صلاحیت دادگاههای کیفری

ماده 1-131. دادگاههای کیفری به دادگاههای کیفری عمومی و دادگاههای جنایی و دادگاه انقلاب تقسیم می­شوند.

ماده 2-131. دادگاه کیفری عمومی با حضور رئیس یا دادرس علی­البدل و یک نفر مشاور حقوقی در حوزه قضایی هر شهرستان تشکیل می­شود.

تبصره1: نظر مشاور حقوقی در صورت مخالفت با رأی صادر شده باید به صورت مستدل در پرونده منعکس شود.

تبصره2: مشاور حقوقی موضوع ماده فوق از بین دارندگان مدرک کارشناسی رشته حقوق و یا رشته­های تخصصی مورد نیاز دیگر انتخاب می شود.

تبصره3: شیوه به کارگیری مشاور موضوع ماده فوق به موجب آیین نامه­ای است که ظرف شش ماه از تاریخ تصویب این قانون توسط وزیر دادگستری تهیه شده و به تصویب رئیس
قوه قضاییه می رسد.

ماده 3-131. دادگاه جنایی با حضور رئیس و دو عضو دادرس تشکیل می­شود.

تبصره: دادگاه جنایی در تمام حوزه­های قضایی شهرستان تشکیل می­شود و در صورت عدم امکان تشکیل، در حوزه­هایی که این دادگاه تشکیل نشده است، رسیدگی به جرائم موضوع صلاحیت این دادگاه در نزدیک ترین دادگاه جنایی در حوزه قضایی آن استان رسیدگی می‌شود.

ماده 4-131. دادگاه انقلاب با حضور رئیس و دو عضو دادرس در مرکز هر استان تشکیل می­شود و تشکیل آن در سایر حوزه های قضایی به تشخیص رئیس قوه قضاییه است.

ماده 5-131. دادگاه کیفری عمومی صلاحیت رسیدگی به تمام جرایم را دارد مگر آنچه به موجب قانون در صلاحیت مرجع دیگری باشد.

ماده 6-131. جرایم زیر در دادگاه جنایی رسیدگی می­شود:

الف) جرایم مستوجب مجازات سلب حیات،

ب) جرایم مستوجب مجازات قطع یا قصاص عضو،

ج) جرایم مستوجب مجازات حداکثر بیش از سه سال حبس و حبس ابد،

د) جرائم سیاسی و مطبوعاتی.

ماده 7-131. جرایم زیر در دادگاه انقلاب رسیدگی می­شود:

الف)­ جرائم علیه امنیت داخلی و خارجی، توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه یا تخریب مؤسسات به منظور مقابله با نظام،

ب) توهین به مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و مقام رهبری،

ج) جرائم مربوط به مواد مخدر و قاچاق آن و قاچاق اسلحه، مهمات و مواد منفجره.

ماده 8-131. به جرائمی که مجازات آن­ها، سلب حیات، قطع یا قصاص عضو، حبس ابد و یا پانزده سال حبس یا بیشتر است، با حضور هیأت منصفه رسیدگی می­شود.

تبصره1: تعداد اعضای هیأت منصفه هر شعبه دادگاه، پنجاه تا هفتاد نفر می باشد که توسط رئیس حوزه قضایی و با حضور رئیس شورای اسلامی شهرستان انتخاب می شوند و برای هر پرونده تعداد نه نفر از میان آن ها، به قید قرعه انتخاب می شوند و دادگاه با حضور حداقل هفت نفر از آن ها تشکیل می شود.

تبصره2: سایر احکام و ترتیبات هیأت منصفه، با لحاظ مفاد تبصره فوق، همان است که در قانون هیأت منصفه و آیین نامه اجرایی آن ذکر شده است.

ماده 9-131. دادگاه بخش با حضور رئیس یا دادرس علی البدل و یک نفر مشاور حقوقی موضوع ماده 2-131 این قانون تشکیل می­شود و صلاحیت رسیدگی به تمام جرائم بجز جرائم موضوع ماده6-131 و 7-131 این قانون را دارد.

ماده 10-131. رسیدگی به تمام جرائم رؤسای قوای سه گانه و معاونان و مشاوران آن ها، رئیس و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اعضای شورای نگهبان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، وزیران، دارندگان پایه قضایی، رئیس و دادستان دیوان محاسبات، سفیران، استانداران و افسران نظامی و انتظامی از درجه سرتیپ و بالاتر، حسب مورد، در صلاحیت دادگاه کیفری عمومی یا دادگاه جنایی تهران است، مگر آن­که رسیدگی به این جرائم به موجب قانون در صلاحیت مرجع دیگری باشد.

تبصره: شمول این ماده بر دارندگان پایه قضایی و افسران نظامی و انتظامی در صورتی است که حسب مورد، در قوه قضاییه یا نیروهای مسلح انجام وظیفه کنند.

ماده 11-131. رسیدگی به جرائم معاونان و مشاوران وزیران، بالاترین مقام سازمان­ها و مؤسسه­های دولتی و نهادها و مؤسسه­های عمومی غیر دولتی، مدیران کل، فرمانداران، مدیران مؤسسه­ها، سازمان­ها، ادارات دولتی و نهادها و مؤسسه­های عمومی غیر دولتی استان­ها و شهرستان­ها، رؤسای دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، شهرداران مراکز شهرستان­ها و بخشداران، حسب مورد، در صلاحیت دادگاه کیفری عمومی یا دادگاه جنایی مرکز استان محل وقوع جرم است، مگر آن­که رسیدگی به این جرائم به موجب قانون در صلاحیت مرجع دیگری باشد.

ماده 12-131. صلاحیت دادگاه برای رسیدگی به جرائم اشخاص موضوع مواد 10-131 و 11-131 این قانون، اعم از آن است که در زمان تصدی سمت­های مذکور یا قبل از آن مرتکب جرم شده باشند.

ماده 13-131. به جرائم سیاسی و مطبوعاتی در دادگاه جنایی مرکز استان محل وقوع جرم با حضور هیأت منصفه رسیدگی می شود.

ماده 14-131. متهم در دادگاهی محاکمه می شود که جرم در حوزه آن واقع شده است. اگر شخصی مرتکب چند جرم در حوزه‌های قضایی مختلف شود، رسیدگی در دادگاهی صورت می گیردکه مهم­ترین جرم در حوزه آن واقع شده است. چنانچه جرائم ارتکابی از حیث کیفر مساوی باشند، دادگاهی که مرتکب در حوزه آن دستگیر شده، به همه آن­ها رسیدگی می­کند. در صورتی که جرائم متهم در حوزه های قضایی مختلف واقع شده و متهم دستگیر نشده باشد، دادگاهی که ابتدا تعقیب در حوزه آن شروع شده است، صلاحیت رسیدگی به تمام جرائم را دارد.

ماده 15-131. شرکا و معاونان جرم در دادگاهی محاکمه می‌شوند که صلاحیت رسیدگی به اتهام متهم اصلی را دارد، مگر این­که قانون ترتیب دیگری مقرر کرده باشد.

تبصره: هرگاه دو یا چند نفر متهم به مشارکت، مباشرت و یا معاونت در ارتکاب جرم باشند و یکی از آن­ها جزء مقامات مذکور در مواد 10-131 و 11-131 این قانون باشد، به اتهام همه آن ها، حسب مورد، در دادگاه کیفری عمومی یا جنایی تهران و یا مراکز استان رسیدگی می شود.

ماده 16-131. به اتهامات متعدد متهم باید با رعایت صلاحیت ذاتی، توأماً و یکجا در دادگاهی رسیدگی شود که صلاحیت رسیدگی به جرم مهم­تر را دارد.

ماده 17-131. هرکس متهم به ارتکاب جرائم متعدد باشد که رسیدگی به بعضی از آن ها در صلاحیت دادگاه عمومی و بعضی دیگر در صلاحیت دادگاه انقلاب یا نظامی باشد، متهم ابتدا در دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به مهم­ترین اتهام را دارد، محاکمه می‌شود و پس از آن برای رسیدگی به اتهام دیگر به دادگاه مربوط اعزام می شود. در صورتی که اتهامات از حیث کیفر مساوی باشد، متهم حسب مورد، به ترتیب در دادگاه انقلاب، نظامی و عمومی محاکمه می شود.

ماده 18-131. رسیدگی به جرائمی که در صلاحیت نهادهای شبه قضایی مانند شوراهای حل اختلاف است، ­در ابتدا باید در این نهادها به عمل آید و رسیدگی ابتدایی به آن ها در دادگاه­های کیفری ممنوع است.

تبصره: رعایت مفاد این ماده در دادگاه­های حقوقی نیز الزامی است.

ماده 19-131. به اتهامات اتباع ایرانی و اشخاص بیگانه­­ای که در خارج از قلمرو حاکمیت جمهوری اسلامی ایران مرتکب جرم شوند و مطابق قانون، دادگاه‌های ایران صلاحیت رسیدگی به آن­ها را دارند، حسب مورد، در دادگاه‌های تهران رسیدگی می‌شود.

ماده 20-131. حل اختلاف در صلاحیت در امور کیفری، مطابق مقررات آیین دادرسی مدنی است و حل اختلاف بین دادسراها مطابق قواعد حل اختلاف دادگاه­هایی است که دادسرا در معیت آن قرار دارد.

فصل دوم) ادله اثبات در امور کیفری

مبحث اول) کلیات



ماده 1-132. ادله در امور کیفری که برای اثبات جرم به آن استناد می­شود، عبارت است از:

الف) اقرار،

ب) شهادت،

ج) علم قاضی که مستند به قرائن قطعی و روشن باشد،

د) سوگند در موارد مقرر قانونی.

تبصره 1: قسامه که برای اثبات یا نفی کیفر قصاص و دیه معتبر است، احکام و شرایط آن، مطابق مقررات مذکور در قانون مجازات اسلامی است.

تبصره 2: متهم نیز می‌تواند برای نفی اتهام از خود به این ادله استناد کند.

ماده 2-132. در مواردی که دعوای کیفری با ادله شرعی از قبیل اقرار و شهادت که موضوعیت دارند، اثبات می شود، قاضی به استناد آن ها رأی صادر می کند، مگر این که قاضی علم بیّن بر خلاف آن داشته باشد.

ماده 3-132. هر گاه اقرار یا شهادت فاقد شرایط شرعی و قانونی لازم باشد، می تواند به عنوان اماره قضایی مورد استناد قرار گیرد، مشروط بر این که همراه با قرائن دیگر، موجب علم قاضی شود.

ماده 4-132. هرگاه ادله شرعی موضوعیت داشته و نزد قضات دادسرا اقامه شده است، با استناد به این ادله، قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست صادر می شود. ادله مذکور برای دادگاه نیز معتبر است، مگر این که خلاف آن ثابت شده و یا ادله معارض با آن در دادگاه اقامه شود. در هر صورت استماع مجدد اقرار یا شهادت بلامانع است.
مبحث دوم) اقرار

ماده 5-132. اقرار عبارت است از اعتراف شخص به این که مرتکب جرم شده است.

ماده 6-132. اظهارات وکیل علیه موکل و ولی و قیّم علیه مولی علیه اقرار محسوب نمی­شود.

تبصره: اقرار به ارتکاب جرم قابل توکیل نیست.

ماده 7-132. اقرار باید با لفظ یا نوشتن باشد و در صورت تعذر، با فعل از قبیل اشاره نیز واقع می­شود و در هر صورت باید روشن و بدون ابهام باشد.

ماده 8-132. اقرار باید منجز باشد و اقرار معلق و مشروط معتبر نیست.

ماده 9-132. اقرار در صورتی نافذ است که اقرار کننده در حین اقرار، بالغ، عاقل، مختار و دارای قصد باشد.

ماده 10-132. اقراری که تحت اجبار، شکنجه، تهدید و یا اذیت و آزار بدنی اخذ شده باشد، فاقد ارزش و اعتبار است و دادگاه مکلف است از متهم تحقیق مجدد به عمل آورد.

ماده 11-132. اقرار شخص سفیه که حکم حجر او صادر شده است و شخص ورشکسته، نسبت به امور کیفری نافذ است؛ اما نسبت به ضمان مالی آن معتبر نیست.

ماده 12-132. هر گاه متهم اقرار به ارتکاب جرم کند، اقرار وی معتبر است و نوبت به ادله دیگر نمی رسد، مگر این که قرائن و امارات بر خلاف مفاد اقرار باشد. در این صورت دادگاه تحقیق و بررسی لازم را انجام داده و قرائن و شواهد مخالف اقرار را در رأی ذکر می کند.

ماده 13-132. عین اظهارات مفید اقرار در صورتمجلس درج می­شود و متن آن قرائت شده، به امضای اقرارکننده می­رسد و هرگاه اقرار کننده از امضا یا زدن اثر انگشت امتناع ورزد، تأثیری در اعتبار اقرار ندارد، مراتب امتناع یا عجز از امضا یا اثر انگشت، باید در صورتمجلس قید و به امضای قاضی و منشی برسد.

ماده 14-132. در تمام جرائم، یک بار اقرار کافی است، مگر در جرائم زیر که نصاب آن به شرح زیر است:

الف) چهار بار در زنا، لواط، تفخیذ و مساحقه؛

ب) دو بار در شرب خمر، قوادی، قذف و سرقت مستوجب حد.

تبصره 1: برای اثبات جنبه مالی تمام جرائم، یک بار اقرار کافی است.

تبصره 2 : در مواردی که تعدد اقرار شرط است، اقرار می­تواند در یک یا چند جلسه استماع شود.
مبحث سوم) شهادت

ماده 15-132. شهادت عبارت است از اخبار شخصی غیر از طرفین دعوا از وقوع یا عدم وقوع جرم یا امری نزد مقام قضایی.

ماده 16-132. شهادت دو نوع است: شرعی و عرفی.

ماده 17-132. شهادت شرعی آن است که شارع آن را معتبر و دارای حجیت دانسته است؛ اعم از آن که مفید علم باشد یا نباشد.

ماده 18-132. در صورتی که شاهد واجد شرایط شهادت شرعی نباشد، شهادت و اطلاعات او به عنوان شهادت عرفی استماع می­شود. تشخیص میزان تأثیر و ارزش این نوع شهادت، در حدود اماره قضایی با دادگاه است.

ماده 19-132. شاهد شرعی در زمان ادای شهادت باید دارای شرایط زیر باشد:

الف) بلوغ،

ب) عقل،

ج) ایمان،

د) عدالت،

ه) طهارت مولد،

و) ذینفع نبودن در موضوع،

ز) نداشتن خصومت با طرفین یا یکی از آن ها،

ح) عدم اشتغال به تکدی و ولگردی.

تبصره 1: شرایط موضوع ماده فوق باید توسط قاضی احراز شود.

تبصره 2: در مورد شرط خصومت، هرگاه شهادت شاهد به نفع طرف باشد، پذیرفته می­شود.

ماده 20-132. شهادت مجنون ادواری در حال افاقه پذیرفته می­شود، مشروط به آن­که تحمل شهادت نیز در حال افاقه بوده باشد.

ماده 21-132. هرگاه شاهد در زمان تحمل شهادت غیربالغ بوده، اما در زمان ادای شهادت به سن بلوغ رسیده باشد، شهادت او معتبر است.

ماده 22-132. شهادت اشخاص غیرعادی، مانند فراموشکار و ساهی به عنوان شهادت شرعی معتبر نیست، مگر آن­که قاضی به عدم فراموشی، سهو و امثال آن در مورد شهادت اطمینان یابد.

ماده 23-132. عادل کسی است که در نظر قاضی یا شخصی که بر عدالت وی گواهی می دهد، اهل معصیت نباشد. شخصی که اشتهار به فسق داشته باشد، مرتکب گناه کبیره شود یا بر گناه صغیره اصرار داشته باشد، تا احراز تغییر در اعمال او و اطمینان از صلاحیت و عدالت وی، شهادتش پذیرفته نمی­شود.

ماده 24-132. در شهادت شرعی، در صورت تعدد شهود، وحدت مشهودٌبه ضروری است و باید مفاد شهادت­ها در خصوصیات مؤثر یکسان باشد. هرگاه اختلاف مفاد شهادت­ها موجب تعارض شود و یا وحدت مشهودٌبه را مخدوش کند، شهادت شرعی محسوب نمی­شود.

ماده 25-132. شهادت باید از روی قطع و یقین به نحوی که مستند به امور حسی و از طریق متعارف باشد، ادا شود.

ماده 26-132. شهادت باید با لفظ یا نوشتن باشد و در صورت تعذر، با فعل از قبیل اشاره واقع می­شود و در هر صورت باید روشن و بدون ابهام باشد.

ماده 27-132. چنانچه حضور شاهد متعذر باشد، گواهی به صورت مکتوب، صوتی - تصویری زنده و یا ضبط شده، با فرض احراز شرایط و صحت انتساب، معتبر است.

ماده 28-132. در شهادت شرعی نباید علم بیّن برخلاف مفاد آن باشد. هر گاه قرائن و امارات بر خلاف مفاد شهادت شرعی باشد، دادگاه تحقیق و بررسی لازم را انجام داده و در صورتی که بر خلاف واقع بودن شهادت احراز شود، معتبر نخواهد بود.

ماده 29-132. شهادت بر شهادت شرعی در صورتی معتبر است که شاهد اصلی فوت نموده و یا به علت غیبت، بیماری و امثال آن، حضور وی متعذر باشد.

تبصره 1: شاهد بر شهادت شاهد اصلی باید واجد شرایط مقرر برای شاهد اصلی باشد.

تبصره 2: شهادت بر شهادت شاهد فرع، معتبر نیست.

تبصره 3: در صورت وجود تعارض بین دو شهادت شرعی ، هیچ یک معتبر نمی­باشند.

ماده 30-132. در صورتی که شاهد اصل، پس از اقامه شهادت توسط شهود فرع و پیش از صدور رأی، منکر شهادت شود، گواهی شاهدان فرع از اعتبار ساقط می­شود، اما انکار پس از صدور حکم، اثری ندارد.

ماده 31-132. جرائم مستوجب حد و مجازات تعزیری و بازدارنده با شهادت بر شهادت اثبات نمی­شود؛ اما قصاص، دیه و آثار مالی و مدنی با آن قابل اثبات است.

ماده 32-132. شاهد شرعی قابل جرح و تعدیل است. جرح شاهد عبارت است از ادعای فقدان یکی از شرایطی که قانون برای شاهد شرعی مقرر کرده و تعدیل شاهد اثبات شرایط مذکور برای شاهد شرعی است.

ماده 33-132. دادگاه مکلف است حق جرح و تعدیل شهود را در جلسه رسیدگی به طرفین اعلام کند.

ماده 34-132. جرح شاهد شرعی باید پیش از ادای شهادت به عمل آید، مگر آن­که موجبات جرح پس از شهادت معلوم شود. در این صورت، جرح تا پیش از صدور حکم به عمل می­آید و در هر حال دادگاه مکلف است به موضوع جرح، رسیدگی و اتخاذ تصمیم کند.

ماده 35-132. در صورت رد شاهد شرعی از سوی قاضی یا جرح وی، مدعی صلاحیت شاهد می­تواند برای اثبات آن اقامه دلیل کند.

ماده 36-132. در اثبات جرح یا تعدیل شاهد، ذکر اسباب آن لازم نیست و گواهی مطلق به تعدیل یا جرح کفایت می­کند، مشروط بر آن که گواه دارای شرایط شاهد شرعی باشد.

تبصره: در اثبات یا نفی عدالت، علم شاهد به عدالت یا فقدان آن لازم است و حسن ظاهر به تنهایی برای احراز عدالت کافی نیست.

ماده 37-132. هرگاه گواهی شهود معرفی شده در اثبات جرح یا تعدیل شاهد با یکدیگر معارض باشد، از اعتبار ساقط است، مگر این که عدالت سابق شاهد احراز شود و علم به تغییر مجدد آن نباشد.

ماده 38-132. هرگاه دادگاه، شهود معرفی شده را واجد شرایط قانونی تشخیص دهد، شهادت را می­پذیرد و در غیر این صورت، شهادت را شهادت شرعی محسوب نمی­کند و اگر از وضعیت آن ها اطلاع نداشته باشد، تا زمان احراز شرایط و کشف وضعیت که نباید بیش از ده روز طول بکشد، رسیدگی را متوقف و پس از آن، حسب مورد، اتخاذ تصمیم می­کند.

ماده 39-132. چنانچه شاهد یا مطلع در جلسه دادگاه بدون عذر موجه حاضر نشود و کشف حقیقت و احقاق حق، متوقف بر شهادت شاهد یا کسب اطلاع از مطلع باشد و یا جرم با امنیت و نظم عمومی مرتبط باشد، به دستور دادگاه جلب می شود؛ در هرصورت، رعایت حرمت شاهد یا مطلع الزامی است.

تبصره: در احضاریه شاهد موضوع ماده فوق، باید موضوع شهادت و نتیجه عدم حضور ذکر شود.

ماده 40-132. هر گاه به علت بیماری یا موانع دیگری که برای مدت طولانی یا نامعلوم، غیرقابل رفع است، حضور شاهد در جلسه دادگاه مقدور نباشد، رئیس دادگاه یا یکی دیگر از قضات عضو شعبه، با حضور نزد شاهد، اظهارات وی را استماع می­کند.

ماده 41-132. دادگاه پیش از شروع به تحقیق از شاهد، حرمت و مجازات شهادت دروغ را به او تفهیم می­نماید و سپس نام، نام خانوادگی، نام پدر، سن، شغل، میزان تحصیلات، مذهب، محل اقامت، شماره تلفن ثابت و همراه و سابقه محکومیت کیفری شاهد و درجه قرابت سببی یا نسبی و وجود یا عدم رابطه خادم و مخدومی او را با طرفین سؤال کرده، در صورتمجلس قید می کند.

تبصره: رابطه خادم و مخدومی و قرابت نسبی یا سببی مانع از پذیرش شهادت نیست.

ماده 42-132. شاهد پیش از ادای شهادت باید به شرح زیر سوگند یاد کند:

«به خداوند متعال سوگند یاد می­کنم که جز به راستی چیزی نگویم و تمام حقایق را بیان کنم.»

تبصره: در مواردی که احقاق حق متوقف بر شهادت شرعی باشد و شاهد از اتیان سوگند خودداری کند، بدون سوگند، شهادت وی استماع می شود و در مورد شاهد عرفی، اظهارات وی برای اطلاع بیش­تر استماع می­شود.

ماده 43-132. دادگاه ویژگی­های جسمی و روانی شاهد را که ممکن است در ادای شهادت یا ارزیابی آن مؤثر باشد، در صورتمجلس قید می­کند.

ماده 44-132. دادگاه پرسش­هایی را که برای روشن شدن موضوع و رفع اختلاف یا ابهام لازم است، از شهود و مطلعان به عمل می­آورد.

ماده 45-132. هنگامی که دادگاه، شهادت شاهد یک طرف دعوا را استماع نمود، به طرف دیگر اعلام می­کند چنانچه پرسش­هایی از شاهد دارد، می­تواند مطرح کند.

ماده 46-132. قطع کردن کلام شهود در هنگام ادای شهادت ممنوع است. هریک از اصحاب دعوا و دادستان می­توانند سؤالات خود را با اذن دادگاه مطرح کنند.

ماده 47-132. گواهان نباید پس از ادای شهادت بدون اذن دادگاه متفرق شوند.

ماده 48-132. وقت جلسه­ای که برای استماع شهادت تعیین می­شود، باید قبلاً به اطلاع دادستان و طرفین یا وکلای آن ها برسد؛ اما حضور این اشخاص در هنگام استماع شهادت ضروری نیست، ولی می توانند صورتمجلس ادای شهادت را ملاحظه کنند.

ماده 49-132. رجوع از شهادت شرعی، موجب سلب اعتبار شهادت می­شود و اعاده شهادت پس از رجوع از آن، مسموع نیست.
مبحث چهارم) سوگند

ماده 50-132. سوگند عبارت است از گواه قراردادن خداوند بر درستی گفتار ادا کننده سوگند.

ماده 51-132. ادا کننده سوگند باید بالغ، عاقل، قاصد و مختار باشد.

ماده 52-132. سوگند باید مطابق قرار دادگاه و با لفظ جلاله والله، بالله، تالله یا نام خداوند متعال به سایر زبان­ها ادا شود و در صورت نیاز به تغلیظ، دادگاه کیفیت ادای آن را از حیث زمان، مکان و الفاظ تعیین می­کند. در هر صورت، بین مسلمان و غیر مسلمان در ادای سوگند به نام خداوند متعال تفاوتی وجود ندارد. مراتب اتیان سوگند صورتمجلس می­شود.

ماده 53-132. سوگند باید مطابق با ادعا بوده و از روی قطع و یقین ادا شود و همچنین صریح در مقصود و فاقد ابهام باشد.

ماده 54-132. سوگند باید با لفظ یا نوشتن باشد و در صورت تعذر با اشاره­ای که روشن در مقصود باشد، ادا می­شود.

ماده 55-132. در مواردی که اشاره، مفهوم نباشد یا قاضی به زبان شخصی که سوگند یاد می­کند، آگاه نباشد و یا ادا کننده سوگند به علت عارضه­ای از قبیل لکنت زبان یا لال بودن قادر به تکلم نباشد، دادگاه به وسیله مترجم یا متخصص امر، مراد وی را کشف می­کند.

ماده 56-132. تقاضای سوگند قابل توکیل است و وکیل در دعوا می­تواند در صورتی که در وکالت نامه تصریح شده باشد، طرف را سوگند دهد؛ اما سوگند یاد کردن قابل توکیل نیست و وکیل نمی­تواند به جای موکل سوگند یاد کند.

ماده 57-132. در مواردی که فصل خصومت یا اثبات دعوا با سوگند شرعی محقق می­شود، هریک از اصحاب دعوا می­تواند از حق سوگند خود استفاده کند.

ماده 58-132. سوگند فقط نسبت به اشخاصی که طرف دعوا بوده­اند و قائم مقام آن ها مؤثر است.

ماده 59-132. سوگند به درخواست اصحاب دعوا، مطابق قرار دادگاه و در نزد قاضی به عمل می­آید. در قرار دادگاه، موضوع سوگند و شخصی که باید سوگند یاد کند، تعیین می شود. صورتمجلس ادای سوگند به امضای قاضی و طرفین دعوا می­رسد.

ماده 60-132. حدود شرعی و مجازات های تعزیری و بازدارنده با سوگند ثابت نمی­شود؛ اما قصاص، دیه، ارش و ضرر و زیان ناشی از جرائم مذکور، مطابق مقررات این فصل با سوگند ثابت می­شود.

ماده 61-132. هرگاه در دعاوی مالی که به هر علت و سببی به ذمه تعلق می­گیرد، مانند دیه جنایات و همچنین دعاویی که مقصود از آن مال است، مانند جنایت خطایی و شبه عمد موجب دیه، برای مدعی خصوصی امکان اقامه بیّنه شرعی نباشد، وی می­تواند با معرفی یک شاهد مرد یا دو شاهد زن به ضمیمه یک سوگند، ادعای خود را فقط از جنبه مالی اثبات کند.

تبصره: در موارد مذکور در ماده، فوق ابتدا شاهد واجد شرایط شهادت می­دهد و سپس سوگند توسط مدعی ادا می­شود.
ماده 62-132. هرگاه شخصی که باید سوگند یاد کند، به دلیل عذر موجه، نتواند در دادگاه حاضر شود، قاضی می­تواند وقت دیگری برای سوگند معین کند یا شخصاً نزد شخصی که باید سوگند یاد کند، حاضر شده ودر آن محل، سوگند را استماع کند و یا استماع آن را به قاضی دیگری نیابت دهد.

ماده 63-132. هرگاه پیش از صدور حکم، ثابت شود سوگند، دروغ و یا اداکننده سوگند فاقد شرایط قانونی بوده است، به سوگند مزبور ترتیب اثر داده نمی­شود.
مبحث پنجم) علم قاضی

ماده 64-132. علم قاضی عبارت است از یقین حاصل از مستندات بیّن و حسی در امری که نزد قاضی مطرح است. در مواردی که مستند حکم، علم قاضی است، قاضی مکلف است قرائن بیّن و حسی مستند علم خود را به طور صریح در حکم ذکر کند.

تبصره: مواردی از قبیل نظریه کارشناس، معاینه محل، تحقیقات محلی، اظهارات مطلع، شهادت عرفی، گزارش ضابطان و سایر قرائن و امارات می­تواند مستند علم قاضی قرار گیرد.

ماده 65-132. در صورتی که علم قاضی با ادله شرعی دیگر در تعارض باشد، اگر علم حسی باقی بماند، آن ادله برای قاضی معتبر نخواهد بود و قاضی با ذکر مستندات علم خود و جهات ردّ ادله دیگر، رأی صادر می کند و چنانچه علم قاضی مرتفع شود، آن ادله معتبر بوده و بر اساس آن ها رأی صادر می شود.

ماده 66-132. در تعارض ادله با یکدیگر، اقرار بر شهادت شرعی، قسامه و سوگند مقدم است و نیز شهادت شرعی بر دو مورد اخیر مقدم است.

فصل سوم) رسیدگی در دادگاه کیفری

مبحث اول) کیفیت شروع به رسیدگی

ماده 1-133. دادگاه کیفری در موارد زیر شروع به رسیدگی می‌کند:

1. صدور کیفرخواست،

2. صدور قرار جلب به دادرسی توسط دادگاه،

3. بیان ادعای شفاهی دادستان در دادگاه.

ماده 2-133. در دادگاه بخش، رئیس یا دادرس علی البدل در جرائم موضوع صلاحیت این دادگاه رأساً رسیدگی و رأی مقتضی صادر می‌کند. در این دادگاه وظیفه دادستان از حیث پژوهش خواهی از آرا برعهده رئیس دادگاه است و در مورد آرایی که توسط وی صادر می شود، بر عهده دادرس علی البدل است.

ماده 3-133. در جرائم موضوع ماده 6-131 این قانون، رئیس دادگاه بخش به جانشینی از بازپرس و تحت نظارت و تعلیمات دادستان شهرستان مربوط، عهده دار تحقیقات مقدماتی است. در صورت تعدد شعب با ارجاع رئیس حوزه قضایی، رؤسای شعب عهده‌دار این وظیفه هستند. هرگاه دادگاه بخش فاقد رئیس باشد، دادرس علی­البدل به عنوان جانشین بازپرس اقدام می‌کند و در هرحال، صدور کیفرخواست بر عهده دادستان است.

ماده 4-133. در حوزه­هایی که شعب متعدد دادگاه تشکیل شده، ارجاع پرونده با رئیس حوزه قضایی است. رئیس حوزه قضایی می­تواند این وظیفه را به یکی از معاونان خود تفویض کند و در صورت عدم حضور آن­ها، ارجاع با رئیس شعبه­ای است که دارای سابقه قضایی بیش­تر است.

ماده 5-133. پس از ارجاع پرونده نمی توان آن را از شعبه مرجوعٌ­الیه اخذ و به شعبه دیگر ارجاع کرد، مگر به تجویز قانون یا به تشخیص رئیس قوه قضاییه.

تبصره 1: رعایت مفاد این ماده در مورد شعب بازپرسی، دادگاه استان و نیز شعب دیوان عالی کشور الزامی است.

تبصره 2: تخلف از مقررات این ماده، موجب محکومیت انتظامی تا درجه چهار است.

ماده 6-133. جرائمی که مجازات قانونی آن­ها حداکثر نود و یک روز حبس یا ده میلیون ریال جزای نقدی یا هر دو است، به طور مستقیم و بدون حضور دادستان در دادگاه مطرح می­شود و دادگاه پس از انجام تحقیقات به ترتیب زیر اقدام می کند:

الف) چنانچه دادگاه خود را صالح به رسیدگی نداند، قرار عدم صلاحیت صادر می‌کند و اگر مورد را از موارد منع یاموقوفی تعقیب بداند، حسب مورد، تصمیم مقتضی اتخاذ می‌کند.

ب) در غیر موارد مذکور در بند «الف»، چنانچه اصحاب دعوا حاضر باشند و درخواست مهلت نکنند، دادگاه با تشکیل جلسه رسمی، مبادرت به رسیدگی می‌کند. در صورتی که اصحاب دعوا حاضر نباشند یا برای تدارک دفاع یا تقدیم دادخواست ضرر و زیان، درخواست مهلت کنند، دادگاه با اخذ تأمین متناسب از متهم، وقت رسیدگی را تعیین و مراتب را به اصحاب دعوا و سایر اشخاصی که باید در دادگاه حاضر شوند، ابلاغ می‌کند.

ماده 7-133. هرگاه پرونده با کیفرخواست به دادگاه ارجاع شده باشد، دادگاه مکلف است بدون تعیین وقت رسیدگی، پرونده را بررسی و چنانچه خود را صالح به رسیدگی نداند یا مورد را از موارد منع یا موقوفی تعقیب تشخیص دهد، حسب مورد، تصمیم متقضی اتخاذ کند. همچنین در صورتی که دادگاه تحقیقات را ناقص بداند یا عناصر جدیدی پس از پایان تحقیقات کشف شود که مستلزم انجام تحقیق باشد، دادگاه با ذکر دقیق موارد، تکمیل تحقیقات را از دادسرای مربوط درخواست یا رأساً اقدام به تکمیل تحقیقات می‌کند. در مورد اخیر و همچنین در مواردی که پرونده به طور مستقیم در دادگاه مطرح می‌شود، انجام تحقیقات مقدماتی باید برطبق مقررات مربوط صورت گیرد.

ماده 8-133. در غیر موارد مذکور در مواد 6-133 و 7-133این قانون، دادگاه با تعیین وقت رسیدگی و ابلاغ آن به شاکی یا مدعی خصوصی، متهم، وکیل یا وکلای آن­ها، و دادستان و سایر اشخاصی که باید در دادگاه حاضر شوند، آن ها را برای شرکت در جلسه رسیدگی احضار می­کند. رونوشت یا تصویر کیفرخواست برای متهم فرستاده می‌شود.

ماده 9-133. فاصله بین ابلاغ احضاریه تا جلسه رسیدگی نباید کمتر از یک هفته باشد. هرگاه متهم عذر موجهی داشته باشد، جلسه رسیدگی به وقت مناسبی موکول می شود.

ماده 10-133. هرگاه ابلاغ احضاریه به علت معلوم نبودن محل اقامت متهم ممکن نباشد و به طریق دیگر نیز ابلاغ احضاریه مقدور نشود، وقت رسیدگی تعیین می شود و چنانچه نوع اتهام با حیثیت متهم یا عفت عمومی منافی نباشد، با ذکر نوع اتهام، مفاد احضاریه یک نوبت در یکی از روزنامه­های کثیرالانتشار آگهی می­شود. تاریخ انتشار آگهی تا روز رسیدگی نباید کم­تر از یک ماه باشد.

ماده 11-133. هرگاه متهم بدون عذر موجه حاضر نشود و دادگاه حضور وی را لازم بداند، علت ضرورت حضور در احضاریه ذکر شده و با قید این­که نتیجة عدم حضور جلب است، احضار می شود. هر گاه متهم بدون عذر موجه حاضر نشود و دادگاه همچنان حضور وی را ضروری بداند، برای روز و ساعت معین جلب می‌شود. چنانچه حضور متهم در دادگاه لازم نباشد و موضوع جنبه حق‌اللهی نداشته باشد، بدون حضور وی رسیدگی و رأی مقتضی صادر می­شود.

تبصره: چنانچه متهم دارا ی کفیل یا وثیقه گذار بوده و یا خود متهم وثیقه گذار باشد، مطابق ماده 15-126 این قانون، اقدام می شود.

ماده 12-133. در تمام امور کیفری، طرفین می‌توانند وکیل یا وکلای مدافع خود را معرفی کنند. در صورت تعدد وکیل، حضور یکی از آن‌ها برای تشکیل دادگاه و رسیدگی کافی است.

تبصره: در غیر جرائم موضوع صلاحیت دادگاه جنایی، هر یک از طرفین می‌توانند حداکثر دو وکیل به دادگاه معرفی کنند.

ماده 13-133. متهم می­تواند تا پایان اولین جلسه رسیدگی از دادگاه تقاضا کند وکیلی برای او تعیین شود. دادگاه در صورت احراز عدم تمکن مالی متقاضی، از بین وکلای حوزه قضایی و در صورت عدم امکان از نزدیک ترین حوزه قضایی، برای متهم، وکیل تعیین خواهد نمود. در صورتی که وکیل در خواست حق­الوکاله کند، دادگاه حق­الوکاله او را متناسب با اقدامات انجام شده، تعیین می کند که درهر حال میزان حق­الوکاله نباید از تعرفه قانونی تجاوز کند. حق الوکاله از محل صندوق دولت پرداخت می شود.

تبصره: هر گاه دادگاه دخالت وکیل را برای شخص بزه دیده فاقد تمکن مالی ضروری بداند، طبق مفاد ماده فوق اقدام می کند.

ماده 14-133. در جرائم موضوع بند «الف»، «ب» و «ج» ماده 6-131 این قانون، جلسه رسیدگی بدون حضور وکیل متهم تشکیل نمی­شود. چنانچه متهم شخصاً وکیل معرفی نکند یا وکیل او بدون اعلام عذر موجه در دادگاه حاضر نشود تعیین وکیل تسخیری الزامی است و چنانچه وکیل تسخیری بدون اعلام عذر موجه در جلسه رسیدگی حاضر نشود، دادگاه ضمن عزل او، وکیل تسخیری دیگری تعیین می­کند. حق­الوکاله وکیل تسخیری از محل صندوق دولت پرداخت می‌شود.

تبصره 1: هرگاه وکیل بدون عذر موجه از حضوردر دادرسی امتناع کند، دادگاه مراتب را به مرجع صالح به منظور تعقیب وکیل متخلف اعلام می‌دارد.

تبصره2: هرگاه پس از تعیین وکیل تسخیری، متهم، وکیل انتخابی به دادگاه معرفی کند، وکالت تسخیری منتفی می‌شود.

تبصره 3: تقاضای تغییر وکیل تسخیری از سوی متهم فقط برای یک بار قابل پذیرش است.

ماده 15-133. وجود یکی از جهات ردّ دادرس بین وکیل تسخیری با طرف مقابل، شرکا و معاونان جرم یا وکلای آن­ها موجب ممنوعیت از انجام وکالت است.

ماده 16-133. در صورتی که متهم دارای وکیل باشد، جز در جرائم موضوع بند «الف»، «ب» و «ج» ماده 6-131 این قانون و نیز در مواردی که دادگاه حضور متهم را لازم تشخیص داده باشد، عدم حضور متهم درجلسه دادگاه مانع از رسیدگی نیست.

ماده 17-133. شاکی یا مدعی خصوصی و متهم یا وکلای آن­ها می توانند با مراجعه به دادگاه و مطالعه پرونده، اطلاعات لازم را تحصیل و با موافقت دادگاه به هزینه خود از اوراق مورد نیاز رونوشت یا تصویر تهیه کنند.

تبصره: دادن تصویر یا رونوشت از اسناد طبقه‌بندی شده و اسناد حاوی مطالب مربوط به تحقیقات جرائم منافی عفت و جرائم علیه امنیت داخلی یا خارجی ممنوع است.

ماده 18-133. محاکمات دادگاه علنی است، مگر در جرائم قابل گذشت که طرفین یا شاکی، غیرعلنی بودن محاکمه را درخواست کنند. همچنین دادگاه پس از اظهار عقیده دادستان، قرار غیرعلنی بودن محاکمه را در موارد زیر صادر می‌کند:

1. امور خانوادگی و جرائمی که منافی عفت یا خلاف اخلاق حسنه است.

2. هرگاه علنی بودن، مخل امنیت عمومی یا احساسات مذهبی یا قومی باشد.

تبصره: منظور از علنی بودن محاکمه، عدم ایجاد مانع برای حضور افراد در جلسات رسیدگی است. خبرنگاران رسانه‌ها می‌توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه و آن را بدون ذکر نام یا مشخصات شاکی و متهم که معرف هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی آن ها باشد، منتشر کنند. تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است. هرگونه عکسبرداری و یا فیلمبرداری از جلسه دادگاه ممنوع است، اما رئیس دادگاه می‌تواند دستور دهد تمام یا بخشی از محاکمات تحت نظارت او ضبط صوتی یا تصویری شود.

ماده 19-133. اخلال در نظم دادگاه از طرف متهم یا سایر اشخاص، موجب غیر علنی شدن محاکمه نمی­شود، بلکه باید به گونه مقتضی نظم برقرار شود. رئیس دادگاه می‌تواند دستور اخراج کسانی را که باعث اخلال در نظم دادگاه می­شوند، صادر کند، مگر این که اخلال کننده از اصحاب دعوا یا وکلای آن­ها باشد که در این صورت رئیس دادگاه دستور حبس آن­ها را از یک تا پنج روز صادر می کند. این دستور پس از جلسه رسیدگی فوری اجرا می‌شود. چنانچه اعمال ارتکابی، واجد وصف کیفری باشد، اجرای مفاد این ماده، مانع از اعمال مجازات مقرر قانونی نخواهد بود. دادگاه پیش از شروع به رسیدگی، مفاد این ماده را به اشخاصی که در جلسه دادگاه حضور دارند، تذکر می‌دهد.

ماده 20-133. حضور افراد کمتر از هیجده سال تمام شمسی به عنوان تماشاچی در محاکمات کیفری ممنوع است، مگر به تشخیص دادگاه.

ماده 21-133. در صورتی که متهم بازداشت باشد آزادانه و به نحوی که از وی مراقبت لازم به عمل آید، در جلسه دادگاه حضور می‌یابد.

مبحث دوم) ترتیب رسیدگی

ماده 22-133. دادگاه پس از تشکیل جلسه و اعلام رسمی بودن آن، ابتدا در مورد متهم به شرح مواد 26- 125 و 27-125 این قانون اقدام و سپس به دیگر اشخاصی که در دادرسی شرکت دارند، اخطار می‌کند در موقع محاکمه بر خلاف حقیقت و وجدان و قوانین و ادب و نزاکت سخن نگویند، آن گاه رسیدگی را شروع می‌کند.

ماده 23-133. رسیدگی در دادگاه به صورت ترافعی و به ترتیب زیر انجام می‌شود:

الف) قرائت کیفرخواست توسط منشی دادگاه یا استماع عقیده دادستان یا نماینده وی در مواردی که طبق قانون، پرونده با بیان ادعای شفاهی در دادگاه مطرح شده است.

ب) استماع اظهارات دادستان یا نماینده وی جهت ارائه دلیل برای اثبات اتهام انتسابی.

ج) استماع اظهارات شاکی یا مدعی خصوصی و وکلای آنها.

د) پرسش از متهم راجع به این­که اتهام انتسابی را قبول دارد یا نه و استماع مدافعات متهم و وکیل او. پاسخ متهم عیناً در صورتمجلس قید می‌شود.

ه) در صورت انکار یا سکوت متهم یا وجود تردید در صحت اقرار، شروع به تحقیقات و استماع اظهارات شهود، کارشناس و اهل خبره‌ای که دادستان یا شاکی یا مدعی خصوصی، متهم و یا وکیل آن­ها معرفی می­کنند.

و) بررسی وسایل ارتکاب جرم و رسیدگی به سایر ادله ابرازی از ناحیه طرفین و انجام هر نوع تحقیق و اقدام که دادگاه برای کشف واقع، ضروری تشخیص می­دهد.

ماده 24-133. هر گاه متهم به طور صریح اقرار به ارتکاب جرم کند، به طوری که هیچ­گونه شک و شبهه­ای در آن نبوده و نیز تردیدی در اختیاری بودن آن نباشد ، دادگاه به استناد اقرار رأی صادر می‌کند.

ماده 25-133. دادگاه باید خلاصه اظهارات دادستان یا نماینده وی و طرفین، عین اظهارات یک طرف که مورد استناد طرف دیگر است و همچنین عین اظهارات شهود، کارشناس و اهل خبره را در صورتمجلس درج کند.

ماده 26-133. دادگاه علاوه بر رسیدگی به ادله مندرج در کیفر خواست یا ادله مورد استناد طرفین، هر گونه تحقیق یا اقدامی را که برای کشف حقیقت لازم باشد، انجام می­دهد. هرگاه دادگاه احراز کند که استناد به ادله در اثبات موضوع و تصمیم نهایی مؤثر نیست، به نحو مستدل از رسیدگی به آن خودداری می‌کند.

تبصره: دادگاه تحقیقات مذکور در این ماده را با قید جهت ضرورت آن، حداکثر ظرف سه ماه انجام خواهد داد.

ماده 27-133. هرگاه در حین رسیدگی جرم دیگری کشف شود که بدون شکایت شاکی قابل تعقیب باشد، دادگاه بدون ایجاد وقفه در جریان رسیدگی، حسب مورد، موضوع را به دادستان یا رئیس حوزه قضایی مربوط اعلام می‌کند.

ماده 28-133. در پرونده­ای که دارای متهم اصلی، شریک و معاون است و همه در دادگاه حاضرند، تحقیقات از متهم اصلی شروع می‌شود.

ماده 29-133. هرگاه در پرونده‌ای متهمان، متعدد باشند و یا متهم اصلی، شریک و معاون داشته باشد، حتی اگر به یک یا چند نفر از آن­ها دسترسی نباشد، دادگاه مکلف به رسیدگی و صدور رأی است، مگر این­که رسیدگی غیابی جایز نباشد و یا نسبت به برخی از متهمان به هر دلیل نتوان رأی صادر کرد. در این صورت، دادگاه پرونده را نسبت به این متهمان مفتوح نگه می‌دارد.

ماده 30-133. هرگاه رسیدگی به اتهامات متعدد متهم موجب طولانی شدن جریان دادرسی باشد، دادگاه در مورد اتهاماتی که تحقیقات آن­ها کامل است رأی مقتضی صادر می‌کند.

ماده 31-133. دادگاه برای شاکی، مدعی خصوصی، متهم و شاهدی که قادر به سخن گفتن به زبان فارسی نباشد، مترجم مورد وثوق تعیین می­کند. مترجم باید سوگند یاد کند که راستگویی و امانتداری را رعایت کند.

ماده 32-133. دادگاه برای شاکی، مدعی خصوصی و متهم و شاهدی که ناشنوا است یا قدرت تکلم ندارد، فرد مورد وثوقی را که توانایی بیان مقصود را از طریق اشاره یا وسایل فنی دیگر دارد، به عنوان مترجم انتخاب می کند. چنانچه افراد مذکور قادر به نوشتن باشند، منشی دادگاه سؤال را برای آن ها می­نویسد تا به طور کتبی پاسخ دهند.

ماده 33-133. پس از انجام تحقیقات و شروع محاکمه توسط دادگاه، محاکمه تا صدور حکم متوقف نمی شود و چنانچه محاکمه به طول انجامد، به قدر لزوم تنفس داده می شود.

ماده 34-133. چنانچه دادگاه در جریان رسیدگی، متوجه شود متهم حین ارتکاب جرم مجنون بوده است، تحقیقات لازم را از نزدیکان او و سایر مطلعان به عمل آورده، نظریه پزشکی قانونی را تحصیل می‌کند و با احراز جنون، پس از صدور رأی برائت، مراتب را به دادستان اعلام می­کند تا بنا بر ضرورت به دستور دادستان، به مراکز مخصوص نگهداری و درمان منتقل شود.

ماده 35-133. پس از پایان تحقیقات، چنانچه شاکی یا مدعی خصوصی راجع به موضوع شکایت، مطلب جدیدی داشته باشد، استماع می‌شود و دادستان یا نماینده وی نیز می­تواند عقیده خود را اظهار کند. دادگاه مکلف است پیش از اعلام کفایت و ختم رسیدگی، به متهم یا وکیل او اجازه دهد که آخرین دفاع خود را بیان کند. هرگاه متهم یا وکیل وی در آخرین دفاع مطلبی اظهار کند که در کشف حقیقت مؤثر باشد، دادگاه مکلف به رسیدگی است.

ماده 36-133. قاضی دادگاه نباید پیش از اتمام رسیدگی و اعلام رأی، در خصوص برائت یا مجرمیت متهم اظهار عقیده کند.

ماده 37-133. دادگاه پس از اعلام ختم رسیدگی، حق وصول لوایح و اسناد و مدارک جدید را ندارد.
مبحث سوم) صدور رأی

ماده 38-133. دادگاه پس از اعلام ختم دادرسی با استعانت از خداوند متعال، با تکیه بر شرف و وجدان و توجه به محتویات پرونده و ادله موجود، در صورت امکان در همان جلسه و در غیر این صورت در اولین فرصت و حداکثر ظرف یک هفته مبادرت به انشای رأی می‌کند. رأی دادگاه باید مستدل و موجه بوده، مستند به مواد قانون و اصولی باشد که بر اساس آن صادر شده است. تخلف از صدور رأی در مهلت مقرر موجب محکومیت انتظامی تا درجه چهار است.

ماده 39-133. دادگاه باید در رأی، حضوری یا غیابی بودن و قابلیت واخواهی، پژوهش و یا فرجام و مهلت و مرجع آن را قید کند. اگر رأی قابل واخواهی، پژوهش یا فرجام باشد و دادگاه آن را غیرقابل واخواهی، پژوهش یا فرجام اعلام کند این امر، مانع واخواهی، پژوهش یا فرجام­خواهی نیست.

ماده 40-133. هرگاه رأی بر برائت، منع یا موقوفی تعقیب و یا تعلیق اجرای مجازات صادر شود و متهم در بازداشت باشد، به دستور دادگاه فوری آزاد می‌شود.

ماده 41-133. هرگاه متهم با صدور قرار تأمین در بازداشت باشد و به موجب حکم غیرقطعی به حبس، شلاق تعزیری یا جزای نقدی محکوم شود، مقام قضایی که پرونده تحت نظر او می­باشد باید با احتساب ایام بازداشت قبلی، مراتب را به زندان اعلام کند تا وی بیش از میزان محکومیت در زندان نماند.

ماده 42-133. رأی دادگاه باید ظرف سه روز از تاریخ انشا، پاک نویس یا تایپ شود. این رأی که «دادنامه» خوانده می­شود با نام خداوند متعال شروع و موارد زیر در آن درج می­شود و به امضای دادرس یا دادرسان رسیده، ممهور به مهر شعبه می‌شود:

الف) شماره پرونده، شماره و تاریخ دادنامه و تاریخ صدور رأی،

ب) مشخصات دادگاه و قاضی صادر کننده رأی و سمت وی،

ج) مشخصات طرفین دعوا و وکلای آن ها،

د) گردش کار و متن کامل رأی.

ماده 43-133. پیش از امضای دادنامه، اعلام مفاد و تسلیم رونوشت یا تصویر آن ممنوع است. متخلف از این امر، حسب مورد، به موجب حکم دادگاه انتظامی قضات یا هیأت رسیدگی به تخلفات اداری به سه ماه تا یک سال انفصال از خدمات دولتی محکوم می­شود.

ماده 44-133. دادنامه به طرفین، وکیل آن‌ها و دادستان ابلاغ می­شود و در صورتی که رأی دادگاه به صورت حضوری به طرفین ابلاغ شود، دادن رونوشت به آن­ها بلامانع است. در این صورت، ابلاغ مجدد ضروری نیست.

ماده 45-133. هرگاه در تنظیم و نوشتن رأی دادگاه، سهو قلمی مانند کم یا زیاد شدن کلمه ای رخ داده و یا اشتباهی در محاسبه صورت گرفته باشد، چنانچه رأی قطعی باشد یا به علت عدم پژوهش­خواهی و انقضای مواعد قانونی، قطعی شده یا هنوز از آن پژوهش­خواهی نشده باشد، دادگاه رأساً یا به درخواست ذینفع یا دادستان، رأی را تصحیح می‌کند. رأی تصحیحی نیز ابلاغ می‌شود. تسلیم رونوشت یا تصویر رأی اصلی بدون رأی تصحیحی ممنوع است. رأی دادگاه در قسمتی که مورد اشتباه نبوده، در صورت قطعیت اجرا می شود.

تبصره 1: در مواردی که اصل رأی دادگاه قابل واخواهی یا پژوهش یا فرجام است، تصحیح آن نیز در مدت قانونی، قابل واخواهی یا پژوهش یا فرجام می‌باشد.

تبصره 2: هرگاه رأی اصلی به واسطه واخواهی یا پژوهش یا فرجام نقض شود، رأی تصحیحی نیز از اعتبار خواهد افتاد.
 

فصل چهارم) رسیدگی در دادگاه جنایی
مبحث اول) مقدمات رسیدگی


ماده 1-134. دادگاه جنایی فقط در صورت صدور کیفرخواست و در حدود آن مبادرت به رسیدگی و صدور رأی می کند، مگر در جرائمی که به طور مستقیم و در دادگاه جنایی مورد رسیدگی واقع می­شود. در این صورت، انجام تحقیقات مقدماتی مطابق مقررات بر عهده دادگاه جنایی خواهد بود.

ماده 2-134. در مواردی که پرونده به طور مستقیم در دادگاه جنایی رسیدگی می­شود، پس از پایان تحقیقات مقدماتی، چنانچه عمل انتسابی جرم محسوب نشود، ادله کافی برای انتساب جرم به متهم وجود نداشته باشد و یا به جهات دیگر متهم قابل تعقیب نباشد، دادگاه حسب مورد، قرار منع یا موقوفی تعقیب و یا حکم برائت صادر می­کند و در غیر این صورت، قرار رسیدگی صادر می کند.

ماده 3-134. پس از ارجاع پرونده به دادگاه جنایی، در جرائم موضوع بند «الف»، «ب» و «ج» ماده 6-131 این قانون و یا پس از صدور قرار رسیدگی در مواردی که پرونده به طور مستقیم در دادگاه جنایی رسیدگی می­شود، هرگاه متهم وکیل معرفی نکرده باشد، مدیر دفتر دادگاه ظرف پنج روز به او اخطار می­کند که وکیل خود را حداکثر تا ده روز پس از ابلاغ به دادگاه معرفی کند. چنانچه متهم وکیل خود را معرفی نکند، مدیردفتر، پرونده را نزد رئیس دادگاه ارسال می­کند تا طبق مقررات نسبت به تعیین وکیل تسخیری برای متهم اقدام شود. رئیس دادگاه می­تواند به متهم اجازه دهد که یکی از اقربای خود را برای مشورت انتخاب کند. مشاور حق دخالت در محاکمه را ندارد.

ماده 4-134. هریک از طرفین می­توانند حداکثر سه وکیل به دادگاه معرفی کنند. استعفای وکیل تسخیری یا انتخابی یا عزل وکیل پس از تشکیل جلسه رسیدگی پذیرفته نمی­شود.

ماده 5-134. در صورتی که هر یک از اصحاب دعوا دارای وکلای متعدد باشد، حضور یکی از آن­ها برای تشکیل جلسه دادگاه کافی است.

ماده 6-134. پس از تعیین وکیل، مدیردفتر بلافاصله به متهم و وکیل او و حسب مورد، به شاکی یا مدعی خصوصی یا وکیل آن­ها اخطار می­کند تا تمام ایرادها و اعتراض‌های خود را ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ تسلیم کنند. تجدید مهلت به تقاضای متهم یا وکیل او برای یک نوبت و به مدت ده روز از تاریخ اتمام مهلت قبلی، به تشخیص دادگاه، بلامانع است.

ماده 7-134. متهم و شاکی یا مدعی خصوصی یا وکلای آن­ها باید تمام ایراد ها و اعتراض های خود از قبیل مرور زمان، عدم صلاحیت، رد دادرس یا قابل تعقیب نبودن عمل انتسابی، نقص تحقیقات و لزوم رسیدگی به ادله دیگر یا ادله جدید و کافی نبودن ادله را ظرف مهلت مقرر به دفتر دادگاه تسلیم کنند. پس از اتمام مدت مذکور، هیچ ایرادی از طرف اشخاص مزبور پذیرفته نمی شود، مگر آن­که جهت ایراد پس از مهلت حادث شود. در هرحال، طرح پرونده در جلسه مقدماتی دادگاه، پیش از اتمام مهلت ممنوع است.

ماده 8-134. پس از اتمام مهلت، اعم از آن که ایراد و اعتراضی واصل شده یا نشده باشد، مدیردفتر، پرونده را به دادگاه ارسال می­کند. رئیس دادگاه، پرونده­ها را شخصاً بررسی و گزارش جامع آن را تنظیم و یا به نوبت به یکی از اعضای دادگاه ارجاع می­کند. عضو مذکور حداکثر ظرف ده روز، گزارش مبسوط راجع به اتهام و ادله و جریان پرونده را تهیه و تقدیم رئیس می­کند. دادگاه به محض وصول گزارش، جلسه مقدماتی اداری را تشکیل می­دهد و با توجه به مفاد گزارش و اوراق پرونده و ایرادها و اعتراض های اصحاب دعوا به شرح زیر اقدام می­کند:

1.­ در صورتی­که تحقیقات ناقص باشد، قرار رفع نقص صادر می­کند و پرونده را نزد دادسرای صادر کننده کیفرخواست می­فرستد تا پس از انجام دستور دادگاه، آن­را بدون اظهار نظر اعاده کند.

2.­ هرگاه موضوع اتهام، خارج از صلاحیت دادگاه باشد، قرار عدم صلاحیت صادر می­کند.

3. در صورتی­که به­ دلیل شمول مرور زمان، گذشت شاکی یا مدعی خصوصی و یا جهات قانونی دیگر، متهم قابل تعقیب نباشد، حسب مورد، قرار موقوفی یا منع تعقیب صادر می­کند. در این صورت چنانچه متهم زندانی باشد، فوری آزاد می­شود.

تبصره: دادگاه می­تواند در صورت ضرورت، دادستان یا نماینده او، شاکی یا مدعی خصوصی یا متهم و یا وکلای آن­ها را برای حضور در جلسه مقدماتی دعوت کند.

ماده 9-134. قرار عدم صلاحیت از طرف دادستان، و قرارهای مذکور در بند 3 ماده قبل از طرف دادستان و شاکی یا مدعی خصوصی قابل پژوهش است. در صورت نقض این قرار، پرونده برای طرح مجدد در جلسه مقدماتی و انجام سایر وظایف به دادگاه جنایی اعاده می­شود.

ماده 10-134. هرگاه دادگاه در جلسه مقدماتی، پرونده را کامل و قابل طرح برای دادرسی تشخیص دهد، بلافاصله دستور تعیین وقت رسیدگی و احضار تمام اشخاصی را که حضورشان ضروری است، صادر می­کند.

تبصره: چنانچه در جرائم موضوع بند «الف»، «ب» و «ج» ماده 6-131 این قانون، دادگاه جلب بدون احضار متهم را برای محاکمه لازم بداند، دستور جلب وی را برای روز محاکمه صادر می­کند.

ماده 11-134. مدیر دفتر دادگاه مکلف است به محض وصول پرونده به دفتر، حداکثر ظرف دو روز، وقت رسیدگی تعیین و مطابق دستور دادگاه اقدام کند.

ماده 12-134. در هر مورد که دادگاه باید با حضور هیأت منصفه تشکیل شود، اعضای هیأت منصفه نیز دعوت می­شوند.

ماده 13-134. هر گاه متهم متواری باشد و احضار و جلب او برای تعیین وکیل یا انجام تشریفات راجع به تشکیل جلسه مقدماتی یا دادرسی مقدور نباشد و دادگاه حضور متهم را برای دادرسی ضروری تشخیص ندهد، مبادرت به تشکیل جلسه مقدماتی کرده، در غیاب متهم، اقدام به رسیدگی می کند، مگر آن­که دادستان حضور متهم را ممکن بداند و از دادگاه، اعاده پرونده را برای احضار و جلب او درخواست کند.

تبصره 1: در هر مورد که دادگاه بخواهد رسیدگی غیابی کند، باید قبلاً قرار رسیدگی غیابی صادر کند. در این قرار، موضوع اتهام و وقت دادرسی و نتیجه عدم حضور قید و مراتب دو نوبت به فاصله ده روز در یکی از روزنامه‌های کثیر الانتشار آگهی می شود. فاصله بین تاریخ آخرین آگهی و وقت دادرسی نباید کم­تر از یک ماه باشد.

تبصره 2: هرگاه متهمان متعدد و بعضی از آن­ها متواری باشند، دادگاه نسبت به متهمان حاضر شروع به رسیدگی کرده، در مورد غایبان به ترتیب فوق رسیدگی می­کند.

تبصره 3: هرگاه متهم در جلسه رسیدگی حاضر بوده و در فاصله تنفس یا هنگام دادرسی بدون عذر موجه غایب شود، دادگاه رسیدگی را ادامه می دهد. در این صورت حکمی که صادر می­شود، حضوری است.
 

مبحث دوم) ترتیب رسیدگی

ماده 14-134. در دادگاه جنایی و نیز در تمام مواردی که رسیدگی مرجع قضایی با قضات متعدد پیش بینی شده، رسمیت جلسه با حضور همه اعضا و صدور رأی به وسیله اکثریت آن ها امکان پذیر است. نظر اقلیت باید به طور مستدل در پرونده درج ­شود.

ماده 15-134. دادگاه پس از تشکیل جلسه و اعلام رسمی بودن آن، ابتدا در مورد متهم به شرح مواد 26-125 و 27-125 این قانون اقدام و به وی اخطار می‌کند در موقع محاکمه مواظب گفتار خود باشد و سپس به دیگر اشخاصی که در محاکمه شرکت دارند نیز اخطار می­کند مطلبی برخلاف حقیقت و وجدان و قوانین و ادب اظهار نکنند. پس از آن، دادستان یا نماینده او کیفر خواست و منشی دادگاه، دادخواست مدعی خصوصی را قرائت می کند. سپس رئیس دادگاه موضوع اتهام و تمام ادله آن را به متهم تفهیم و شروع به رسیدگی می­کند.

ماده 16-134. ترتیب رسیدگی در دادگاه جنایی همان است که در ماده 23-133 این قانون مقرر شده است.

ماده 17-134. دادگاه باید خلاصه اظهارات دادستان یا نماینده او و طرفین دعوا، عین اظهارات یک طرف که مورد استناد طرف دیگر باشد و همچنین عین اظهارات شهود، کارشناس و اهل خبره را در صورتمجلس درج کند.

ماده 18-134. سایر قضات دادگاه جنایی می توانند با اجازه رئیس دادگاه از طرفین و وکلای آن­ها شهود، اهل خبره و دادستان پرسش کنند.

ماده 19-134. هرگاه دادستان، متهم، شاکی یا مدعی خصوصی، تحقیق از اشخاص حاضر در دادگاه را درخواست کنند، دادگاه در صورت ضرورت از آن­ها تحقیق می­کند، هرچند قبلاً احضار نشده باشند.

ماده 20-134. پس از رعایت ترتیب مقرر در ماده 23-133 این قانون، هرگاه دادستان مجدداً اجازه صحبت بخواهد، به متهم یا شاکی یا مدعی خصوصی یا وکلای آن­ها نیز اجازه داده می­شود. پیش از اعلام کفایت و ختم رسیدگی، رئیس دادگاه یک بار دیگر به متهم یا وکیل او اجازه صحبت داده، آخرین دفاع را از متهم یا وکیل وی اخذ و سپس رسیدگی را ختم می­کند. هر گاه متهم یا وکیل وی در آخرین دفاع، مطلبی اظهار کند که در کشف حقیقت مؤثر باشد،‌ دادگاه مکلف به رسیدگی است.

ماده 21-134. محاکمات دادگاه جنایی، ضبط صوتی و در صورت تشخیص دادگاه، ضبط تصویری نیز می‌شود.

ماده 22-134. در مواردی که به جرائم موضوع صلاحیت دادگاه جنایی در خارج از حوزه قضایی محل وقوع جرم رسیدگی می­شود، تمام وظایف و اختیارات دادسرا، از جمله شرکت در جلسه محاکمه و دفاع از کیفرخواست بر عهده دادسرای محل وقوع جرم است.

ماده 23-134. هر گاه شخصی متهم به ارتکاب جرائم متعددی باشد که رسیدگی به بعضی از آن­ها در صلاحیت دادگاه جنایی و رسیدگی به بعضی دیگر در صلاحیت دادگاه کیفری عمومی و یا اطفال و نوجوانان است، به تمام جرائم او در دادگاه جنایی رسیدگی می شود.

تبصره: درصورتی که دادگاه جنایی حسب مقررات ماده فوق، به جرائم موضوع صلاحیت دادگاه اطفال و نوجوانان رسیدگی کند، رعایت مقررات مربوط به رسیدگی به جرائم اطفال و نوجوانان الزامی است.
 

مبحث سوم) صدور رأی

ماده 24-134. دادگاه­ جنایی پس از شروع به رسیدگی نمی­تواند به اعتبار صلاحیت دادگاه کیفری عمومی، قرار عدم صلاحیت صادر کند و به هر حال باید رأی خود را در ماهیت قضیه صادر کند.

ماده 25-134. اعضای دادگاه پس از اعلام ختم رسیدگی با استعانت از خداوند متعال، تکیه بر شرف و وجدان و با توجه به محتویات پرونده مشاوره کرده، در همان جلسه مبادرت به صدور رأی می­کنند. در صورتی­که بین اعضای دادگاه اتفاق نظر حاصل نشود رأی اکثریت معتبر است. انشای رأی به عهده رئیس دادگاه است، مگرآن که وی جزء اکثریت نباشد که در این صورت، عضوی که سابقه قضایی بیش­تر دارد، رأی را انشا می­کند. پس از صدور رأی، بلافاصله جلسه علنی دادگاه با حضور متهم یا وکیل او و دادستان یا نماینده او تشکیل و رأی توسط منشی دادگاه با صدای رسا قرائت و مفاد آن توسط رئیس به متهم تفهیم می­شود. هرگاه رأی بر برائت یا تعلیق اجرای مجازات باشد، متهم فوری آزاد می­شود.

تبصره: پس از ختم رسیدگی، اعضای دادگاه تا صدور رأی و اعلام آن در جلسه علنی نباید متفرق شوند. این حکم در مورد اعضای هیأت منصفه نیز جاری است.

ماده 26-134. سایر ترتیبات رسیدگی در دادگاه جنایی همان است که برای سایر دادگاه­های کیفری مقرر گردیده است.
 

مبحث چهارم) رأی غیابی و واخواهی

ماده 27-134. در تمام جرائم، به استثنای جرائمی که صرفاً جنبه حق اللهی دارند، هرگاه متهم یا وکیل او در هیچیک از جلسات دادگاه حاضر نشده یا لایحه دفاعیه نفرستاده باشد، دادگاه پس از رسیدگی، رأی غیابی صادر می­کند. در این صورت، چنانچه رأی دادگاه مبنی بر محکومیت متهم باشد، ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ واقعی، قابل واخواهی در همان دادگاه است و پس از انقضای مهلت واخواهی برابر مقررات قابل پژوهش است. مهلت واخواهی برای اشخاص مقیم خارج از کشور، دو ماه است.

تبصره 1: حکم غیابی که ظرف مهلت مقرر از آن واخواهی نشده، پس از انقضای
مهلت­های واخواهی و پژوهش به اجرا گذاشته می‌شود. هرگاه حکم دادگاه ابلاغ واقعی نشده باشد، محکوم­ٌعلیه می­تواند ظرف بیست روز از تاریخ اطلاع واخواهی کند که در این صورت، اجرای رأی، متوقف و متهم تحت الحفظ به همراه پرونده به دادگاه صادرکننده حکم اعزام می­شود. این دادگاه در صورت اقتضا نسبت به اخذ تأمین یا تجدیدنظر در تأمین قبلی اقدام می­کند.

تبصره 2: در جرائمی که فقط جنبه حق اللهی دارند، هرگاه محتویات پرونده، مجرمیت متهم را اثبات نکند و تحقیق از متهم ضروری نباشد، دادگاه می­تواند بدون حضور متهم، رأی بر برائت او صادر کند.

ماده 28-134. دادگاه پس از واخواهی، ادله و مدافعات واخواه را بررسی می­کند و چنانچه آن­ها را مؤثر در رأی تشخیص ندهد و یا بررسی مدارک و مدافعات را مستلزم تحقیق بیش تر نداند، بدون تعیین وقت رسیدگی، اتخاذ تصمیم می‌کند و در غیر این صورت، با تعیین وقت رسیدگی، طرفین را دعوت می­کند. در این صورت، عدم حضور طرفین یا هر یک از آن ها مانع رسیدگی نخواهد بود.

 

فصل پنجم) احاله
 

ماده 1-135. در هر مرحله از رسیدگی کیفری، احاله امر از یک حوزه قضایی به حوزه قضایی دیگر یک استان، حسب مورد، به درخواست دادستان یا رئیس حوزه قضایی و موافقت شعبه اول دادگاه استان و از حوزه قضایی یک استان به استان دیگر به تقاضای همان اشخاص و موافقت دیوان عالی کشور صورت می‌گیرد.

ماده 2-135. احاله رسیدگی در موارد زیر صورت می‌گیرد:

1. بیش­تر متهمان در حوزه دادگاه دیگری اقامت داشته باشند.

2. محل وقوع جرم از دادگاه صالح دور باشد، به نحوی که دادگاه دیگر به علت نزدیک بودن به محل وقوع آن بهتر بتواند رسیدگی کند.

ماده 3-135. علاوه بر موارد مذکور در ماده قبل، به منظور حفظ نظم و امنیت عمومی، بنا به پیشنهاد رئیس قوه قضاییه یا دادستان کل کشور یا دادستان شهرستان مرکز استان و موافقت دیوان عالی کشور، رسیدگی به حوزه قضایی دیگر احاله می شود.
فصل ششم) رد دادرس

ماده 1-136. دادرس در موارد زیر باید از رسیدگی امتناع کند و طرفین دعوا نیز می­توانند در این موارد ایراد رد کنند:

الف) وجود قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه بین دادرس و یکی از طرفین دعوا یا شریک یا معاون جرم.

ب) دادرس قیّم یا مخدوم یکی از طرفین دعوا باشد یا یکی از طرفین مباشر امور دادرس یا همسر وی باشد.

ج) دادرس، همسر و یا فرزند او وارث یکی از طرفین دعوا یا شریک یا معاون جرم باشند.

د) دادرس در همان امر کیفری قبلاً تحت هر عنوان یا سمتی اظهار نظر صریح ماهوی کرده یا شاهد یکی از طرفین بوده باشد.

ه) بین دادرس، پدر و مادر، همسر و یا فرزند او و یکی از طرفین دعوا یا پدر و مادر، همسر و یا فرزند او دعوای حقوقی یا کیفری مطرح باشد یا در سابق مطرح بوده و از تاریخ صدور رأی قطعی، بیش از دو سال نگذشته باشد.

و) دادرس، همسر و یا فرزند او نفع شخصی در موضوع مطروح داشته باشند.

تبصره: طرح دعوای حقوقی و شکایت انتظامی پس از ارجاع امر کیفری به دادرس از جهات رد محسوب نمی­شود.

ماده 2-136. ایراد رد باید تا قبل از صدور رأی به عمل آید. هرگاه دادرس آن را بپذیرد، از رسیدگی امتناع می­کند و رسیدگی به دادرس علی البدل یا شعبه دیگر ارجاع می­شود. در صورت نبودن دادرس علی البدل یا شعبه دیگر، پرونده برای رسیدگی به نزدیک ترین مرجع قضایی همعرض فرستاده می­شود.

ماده 3-136. هرگاه دادرس ایراد رد را قبول نکند، مکلف است ظرف سه روز قرار لازم صادر کرده، به رسیدگی ادامه دهد. این قرار به نحو مستقل قابل اعتراض نیست، اما مدعی رد می­تواند ضمن تقاضای پژوهش از اصل رأی، نسبت به آن نیز اعتراض و درخواست رسیدگی کند.

ماده 4-136. قضات دادسرا نیز باید در صورت وجود جهات رد دادرس، از رسیدگی امتناع کنند. شاکی، مدعی خصوصی یا متهم نیز می توانند دادستان یا بازپرس را رد و مراتب را به صورت کتبی به او اعلام کنند. در صورت قبول ایراد، دادستان یا بازپرس از رسیدگی و مداخله در موضوع امتناع کرده، رسیدگی حسب مورد، به جانشین دادستان یا بازپرس دیگر محول می­شود و در غیر این صورت باید قرار لازم صادر و به مدعی رد ابلاغ شود. مدعی رد می­تواند در مهلتی که برای اعتراض به سایر قرارها مقرر شده است، به دادگاه صالح برای رسیدگی به جرم اعتراض کند. رأی دادگاه در این مورد قطعی است.

تبصره: صدور قرار رد ایراد مانع انجام تحقیقات مقدماتی نیست.

ماده 5-136. در مواردی که دادگاه با تعدد قاضی تشکیل می­شود، هرگاه نسبت به یکی ازاعضا ایراد رد شود و آن عضو از رسیدگی امتناع کند، دادگاه با حضور عضو دیگر تکمیل می­شود و مبادرت به رسیدگی می کند. چنانچه ایراد رد مورد پذیرش قرار نگیرد، همان دادگاه بدون حضور عضو مورد ایراد در وقت اداری به اعتراض رسیدگی و قرار رد یا قبول ایراد را صادر می­کند. هرگاه چند نفر از اعضای دادگاه مورد ایراد واقع شوند و ایراد رد را قبول نکنند، چنانچه تعداد اعضای باقیمانده شعبه اکثریت را تشکیل دهند، اکثریت اعضا بدون حضور اعضای مورد ایراد و در وقت اداری به اعتراض رسیدگی و قرار رد یا قبول ایراد را صادر می کنند. هرگاه تعداد باقیمانده اعضای شعبه در اکثریت نباشد و امکان انتخاب اعضای علی­البدل نیز برای رسیدگی به ایراد وجود نداشته باشد، رسیدگی به ایراد در شعبه دیوان عالی کشور به عمل می­آید.هرگاه شعبه دیوان درخواست رد را وارد بداند، پرونده جهت رسیدگی به دادگاه همعرض ارجاع می­شود


باب چهارم) اعتراض به اراء

فصل اول )کلیات

ماده 1-141. دادگاه استان برای رسیدگی پژوهشی به آرای کیفری در مرکز هر استان، با حضور رئیس یا دادرس و دو عضو مستشار تشکیل میشود.

ماده 2-141. آرای دادگاههای کیفری جز در موارد زیر که قطعی محسوب میشود، حسب مورد در دادگاه استان همان حوزه قضایی و یا دیوان عالی کشور قابل پژوهش یا فرجام است:

الف) جرائمی که حداکثر مجازات قانونی آن تا نود و یک روز حبس و جزای نقدی تا مبلغ ده میلیون ریال یا یکی از آن ها است.

ب) جرائم مستلزم پرداخت دیه یا ارش، درصورتیکه میزان یا جمع آنها کمتر از یک دهم دیه کامل باشد.

تبصره 1: در مورد مجازاتهای اجتماعی، معیار قابلیت پژوهش، همان مجازات قانونی اولیه است.

تبصره 2: آرای قابل پژوهش، اعم از محکومیت، برائت، یا قرارهای منع و موقوفی تعقیب و اناطه است و نیز قرار رد درخواست واخواهی یا پژوهشخواهی، درصورتیکه رأی راجع به اصل دعوا قابل پژوهشخواهی باشد.

تبصره 3: اعتراض به آرای شورای حل اختلاف تابع مقررات مربوط است.

ماده 3-141. آرای صادر شده در خصوص جرائمی که مجازات قانونی آنها سلب حیات، قطع یا قصاص عضو، حبس ابد و یا پانزده سال حبس یا بیشتر میباشد، قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است.

ماده 4-141. در مواردی که رأی دادگاه توأم با محکومیت به پرداخت دیه، ارش یا ضرر و زیان است، هرگاه یکی از جنبههای مزبور قابل پژوهش یا فرجام باشد، جنبههای دیگر رأی نیز به تبع آن، قابلیت پژوهش یا فرجام دارد.

ماده 5-141. در صورتی که طرفین با توافق کتبی حق پژوهش یا فرجامخواهی خود را ساقط کرده باشند، پژوهش یا فرجامخواهی آن ها مسموع نخواهد بود، مگر در خصوص صلاحیت دادگاه یا قاضی صادرکننده رأی.

ماده 6-141. مهلت درخواست پژوهش و فرجام برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج از کشور دو ماه از تاریخ ابلاغ رأی یا انقضای مهلت واخواهی یا پژوهش خواهی است.

ماده 7-141. هرگاه تقاضای پژوهش یا فرجام، خارج از مهلت مقرر تقدیم شده باشد و درخواست کننده عذر موجهی عنوان کند، دادگاه ابتدا به عذر او رسیدگی کرده، در صورت موجه شناختن آن، قرار قبولی درخواست و در غیر این صورت قرار رد آن را صادر میکند. جهات عذر موجه همان است که در ماده 11-125 این قانون مقرر شده است.

ماده 8-141. اشخاص زیر حق درخواست پژوهش یا فرجام دارند:

الف) محکومٌ علیه، وکیل یا نماینده قانونی او،

ب) شاکی یا مدعی خصوصی و یا وکیل یا نماینده قانونی آن ها،

ج) دادستان از جهت برائت متهم، عدم انطباق رأی با قانون و یا عدم تناسب مجازات.

ماده 9-141. جهات پژوهشخواهی به قرار زیر است:

الف) ادعای عدم اعتبار ادله یا مدارک استنادی دادگاه،

ب) ادعای مخالف بودن رأی با قانون،

ج) ادعای عدم صلاحیت دادگاه صادر کننده رأی یا وجود یکی از جهات رد دادرس،

د) ادعای عدم توجه دادگاه به ادله ابرازی.

تبصره: اگر پژوهش خواهی به استناد یکی از جهات مذکور در این ماده به عمل آمده باشد، درصورت وجود جهت دیگر، به آن هم رسیدگی میشود.

ماده 10-141. دادگاه استان و دیوان عالی کشور فقط نسبت به آنچه مورد پژوهشخواهی یا فرجام خواهی واقع شده و نسبت به آن رأی صادر شده، رسیدگی میکند.

ماده 11-141. پژوهشخواهی یا فرجام خواهی طرفین نسبت به جنبه کیفری رأی با درخواست کتبی و پرداخت هزینه دادرسی مقرر صورت میگیرد و نسبت به ضرر و زیان ناشی از جرم، مستلزم تقدیم دادخواست و پرداخت هزینه دادرسی مطابق مقررات آیین دادرسی مدنی است.

تبصره: پژوهشخواهی یا فرجام خواهی محکومٌ علیه نسبت به محکومیت کیفری و ضرر و زیان ناشی از جرم مستلزم پرداخت هزینه دادرسی نسبت به امر حقوقی و رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی نیست.

ماده 12-141. هرگاه پژوهشخواه یا فرجام خواه، مدعی اعسار از پرداخت هزینه دادرسی دعوای ضرر و زیان ناشی از جرم شود، دادگاه صادرکننده رأی نخستین به این ادعا رسیدگی می کند.

ماده 13-141. هر گاه پژوهشخواه یا فرجام خواه زندانی باشد، حسب مورد، از پرداخت هزینه دادرسی مرحله پژوهش یا فرجام نسبت به امری که به موجب آن بازداشت است، معاف خواهد بود.

ماده 14-141. پژوهش خواه یا فرجام خواه باید حسب مورد، درخواست یا دادخواست خود را به دفتر دادگاه صادر کننده رأی نخستین یا پژوهشی و یا دفتر زندان تسلیم کند. دفتر دادگاه یا زندان باید بلافاصله آن را ثبت و رسیدی مشتمل بر نام پژوهش خواه یا فرجام خواه و طرف دعوای او، تاریخ تسلیم و شماره ثبت به تقدیم کننده بدهد و همان شماره و تاریخ را در دادخواست یا درخواست پژوهش و فرجام درج کند. تاریخ مزبور تاریخ پژوهش یا فرجام خواهی محسوب میشود. دفتر دادگاه استان یا زندان مکلف است پس از ثبت تقاضای پژوهش یا فرجام، بلافاصله آن را به دادگاه صادر کننده رأی نخستین ارسال کند.

تبصره: در صورتی که پژوهش یا فرجام خواهی در مهلت مقرر صورت گرفته باشد، دفتر دادگاه صادر کننده رأی نخستین، بلافاصله یا پس از رفع نقص، پرونده را حسب مورد، به دادگاه استان یا دیوان عالی کشور ارسال می کند.

ماده 15-141. هرگاه درخواست یا دادخواست پژوهشخواهی یا فرجام فاقد یکی از شرایط قانونی باشد، مدیر دفتر دادگاه نخستین، ظرف دو روز، نقایص آن را به درخواست کننده یا دادخواست دهنده اخطار میکند ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، نقایص مذکور را رفع کند. چنانچه در مهلت مقرر، رفع نقص صورت نگیرد و همچنین در صورتی که درخواست یا دادخواست پژوهش یا فرجام خارج از مهلت قانونی تقدیم شده باشد، مدیر دفتر، پرونده را به نظر رئیس دادگاه میرساند تا قرار مقتضی صادر کند. این قرار قابل اعتراض در دادگاه استان است.

ماده 16-141. هرگاه پژوهش خواه یا فرجام خواه درخواست یا دادخواست پژوهشی یا فرجامی را مسترد کند، دادگاه صادرکننده رأی نخستین، قرار رد درخواست یا ابطال دادخواست پژوهش یا فرجام را صادر می کند که در این صورت، درخواست یا دادخواست پژوهش یا فرجام مجدد پذیرفته نیست.

ماده 17-141. در تمام محکومیتهای تعزیری و بازدارنده، در صورتی که دادستان از حکم صادر شده درخواست پژوهش نکرده باشد، محکومٌ علیه میتواند پیش از پایان مهلت پژوهش خواهی با رجوع به دادگاه صادر کننده حکم، حق پژوهش خواهی خود را اسقاط یا درخواست پژوهش را مسترد کرده، تقاضای تخفیف مجازات کند. در این صورت، دادگاه در وقت فوق العاده با حضور دادستان به موضوع رسیدگی و تا نصف مجازات تعیین شده را کسر میکند. این حکم دادگاه قطعی است و از ناحیه محکومٌ علیه قابل فرجام نیست.

تبصره: هرگاه در اعمال مقررات ماده فوق، کیفر حبس به کمتر از نود و یک روز تقلیل یابد، مطابق مقررات به جزای نقدی تبدیل میشود.

ماده 18-141. آرایی که در مرحله پژوهش صادر میشود، قطعی است.

فصل دوم) کیفیت رسیدگی دادگاه استان

ماده 1-142. پروندهها پس از وصول به دادگاه استان به ترتیب در دفتر کل یا واحد رایانه ثبت میشوند و با رعایت ترتیب شعب دادگاه، به وسیله رئیس کل دادگستری استان یا معاون او و یا یکی از رؤسای شعب به انتخاب وی و از طریق سیستم رایانهای در حوزههای قضایی که دارای سیستم رایانهای میباشد، ارجاع می شود، مگر اینکه رئیس کل دادگستری استان، ارجاع پرونده به شعبه خاصی را ضروری تشخیص دهد.

ماده 2-142. دادگاه به ترتیب وصول پروندهها به نوبت رسیدگی میکند، مگر در مواردیکه به موجب قانون، رسیدگی خارج از نوبت ضروری باشد.

تبصره: در جرائمی که موجب جریحه دار شدن احساسات عمومی شده باشد، با درخواست دادستان صادر کنندۀ کیفر خواست و موافقت دادگاه استان، خارج از نوبت رسیدگی می شود.

ماده 3-142. رئیس شعبه، پرونده های ارجاعی را شخصاً بررسی و گزارش جامع آن را تهیه و یا به نوبت به یکی از اعضای دادگاه استان ارجاع میکند. این عضو، گزارش پرونده را که متضمن جریان آن و بررسی کامل در خصوص پژوهش خواهی و جهات قانونی آن باشد، تهیه و در جلسه رسیدگی قرائت میکند. خلاصه این گزارش در پرونده درج می شود.

ماده 4-142. هرگاه دادگاه استان تحقیقات انجام شده در مرحله نخستین را ناقص تشخیص دهد یا بررسی اظهارات و مدافعات طرفین و ادله ابرازی را مستلزم احضار اشخاص مربوط بداند، دستور تعیین وقت و احضار آنها را صادر میکند. طرفین میتوانند شخصاً حاضر شوند یا وکیل معرفی کنند. در هر حال، عدم حضور یا عدم معرفی وکیل، مانع از رسیدگی نخواهد بود.

ماده 5-142. در مواردی که رسیدگی پژوهشی در دادگاه استان، مستلزم تعیین وقت و احضار طرفین باشد، رسیدگی با حضور دادستان شهرستان مرکز استان یا یکی از معاونان یا دادیاران وی به ترتیب زیر انجام میشود:

1. قرائت گزارش پرونده و تحقیقات و اقدامات انجام شده توسط یکی از اعضای دادگاه،

2. طرح سؤالات لازم و تحقیق از طرفین توسط رئیس یا مستشار و استماع مدافعات آنها،

3.کسب اطلاع از شهود و مطلعان در صورت لزوم،

4. اظهار عقیده دادستان یا نماینده او و استماع اظهارات شاکی یا مدعی خصوصی و آخرین مدافعات متهم یا وکلای آنها.

ماده 6-142. قرار معاینه محل و تحقیق محلی توسط رئیس دادگاه یا با تعیین او توسط یکی از مستشاران شعبه اجرا میشود. چنانچه محل اجرای قرار، خارج از حوزه قضایی مرکز استان باشد، دادگاه استان میتواند اجرای قرار را از دادگاه محل مربوط درخواست کند و در صورتیکه محل اجرای قرار در حوزه قضایی استان دیگری باشد، با اعطای نیابت قضایی به دادگاه نخستین محل، درخواست اجرای قرار می کند.

ماده 7-142. هرگاه دادگاه استان، حضور شخصی را که زندانی است لازم بداند، دستور اعزام او را به مسؤول زندان یا بازداشتگاه صادر میکند. چنانچه زندان یا بازداشتگاه در محل دیگری باشد، دادگاه میتواند با کسب موافقت مرجع قضایی که متهم تحت نظر وی زندانی است، دستور دهد که متهم زندانی به طور موقت تا پایان رسیدگی در زندان نزدیک محل دادگاه نگهداری شود.

ماده 8-142. احضار، جلب، رسیدگی به ادله و سایر ترتیبات در دادگاه استان مطابق قواعد و مقررات مرحله نخستین است.

ماده 9-142. دادگاه استان در مورد آرای پژوهش خواسته به شرح زیر اتخاذ تصمیم میکند:

الف) هرگاه انجام تحقیقات یا اقدامات دیگر ضروری نباشد و رأی، مطابق ادله موجود در پرونده و قانون صادر شده باشد، ضمن تأیید آن، پرونده را به دادگاه صادر کننده رأی اعاده میکند.

ب) هرگاه متهم به جهات قانونی قابل تعقیب نباشد یا دادگاه استان، به هر دلیل، برائت متهم را احراز کند، رأی پژوهشخواسته را نقض و رأی مقتضی صادر میکند، هرچند محکومٌ علیه درخواست پژوهش نکرده باشد و چنانچه محکومٌ علیه زندانی باشد، فوری آزاد می شود.

ج) هرگاه رأی صادر شده از نوع قرار باشد و به هر علت نقض شود، پرونده جهت رسیدگی به دادگاه صادر کنندۀ قرار اعاده میشود و آن دادگاه، مکلف است خارج از نوبت رسیدگی کند.

د) هرگاه رأی توسط دادگاهی که صلاحیت ذاتی یا محلی نداشته است صادر شده باشد، دادگاه استان، رأی را نقض و پرونده را برای ارسال به مرجع صالح به دادگاه صادر کنندۀ رأی اعاده میکند.

هـ) در سایر موارد، دادگاه استان پس از تعیین جلسه رسیدگی و احضار طرفین و بررسی ادله و مدافعات آنها و انجام تحقیقات و اقدامات لازم، چنانچه رأی پژوهشخواسته را مخالف قانون تشخیص دهد با استدلال و ذکر مبانی و اصول قانونی، آن را نقض و در ماهیت، انشای رأی میکند.

تبصره: عدم رعایت تشریفات دادرسی، موجب نقض رأی نیست، مگر آنکه تشریفات مذکور به درجهای از اهمیت باشد که موجب بیاعتباری رأی شود.

ماده 10-142. هرگاه از حکم صادر شده درخواست پژوهش شود و از متهم تأمین اخذ نشده باشد یا تأمین صادر شده با جرم و ضرر و زیان مدعی خصوصی متناسب نباشد، دادگاه استان در صورت اقتضا رأساً یا به درخواست دادستان، شاکی یا مدعی خصوصی و یا متهم، تأمین متناسب اخذ میکند و این تصمیم قطعی است.

ماده 11-142. اگر رأی پژوهشخواسته از نظر تعیین مشخصات طرفین یا تعیین نوع و میزان مجازات، تطبیق عمل با قانون، احتساب محکومٌ به یا خسارت و یا مواردی نظیر آن، متضمن اشتباهی باشدکه به اساس رأی لطمه وارد نسازد، دادگاه استان، ضمن تأیید رأی، آن را تصحیح می کند.

ماده 12-142. دادگاه استان نمیتواند مجازات تعزیری و بازدارنده یا اقدامات تأمینی و تربیتی مقرر در حکم پژوهشخواسته را تشدید کند، مگر در مواردیکه مجازات مقرر در حکم نخستین کمتر از حداقل میزانی باشد که قانون مقرر داشته و این امر مورد پژوهش خواهی دادستان قرار گرفته باشد. در این موارد، دادگاه استان با تصحیح حکم، نسبت به تعیین مجازاتی که قانون مقرر داشته است، اقدام می کند.

ماده 13-142. هرگاه دادگاه استان، محکومٌ علیه را مستحق تخفیف مجازات بداند، ضمن تأیید اساس حکم میتواند به نحو مستدل مجازات او را در حدود قانون تخفیف دهد، هرچند محکومٌ علیه تقاضای پژوهش نکرده باشد.

ماده 14-142. دادگاه استان مکلف است پس از ختم رسیدگی، درصورت امکان درهمان جلسه و در غیر این صورت در اولین فرصت و حداکثر ظرف یک هفته، انشای رأی کند. تخلف از صدور رأی در مهلت مقرر موجب محکومیت انتظامی تا درجه چهار است.

ماده 15-142. در مواردی که رأی دادگاه استان بر محکومیت متهم باشد و متهم یا وکیل او در هیچیک از مراحل دادرسی نخستین و پژوهشی حاضر نبوده و لایحه دفاعیه یا اعتراضیه هم نداده باشند، رأی دادگاه استان ظرف بیست روز پس از ابلاغ واقعی به متهم یا وکیل او، قابل واخواهی و رسیدگی در همان دادگاه است. رأیی که در این مرحله صادر میشود، قطعی است.

فصل سوم) کیفیت رسیدگی دیوان عالی کشور

ماده 1-143. دیوان عالی کشور در تهران مستقر و شعب آن از رئیس و دو مستشار تشکیل میشود و مرجع تجدیدنظر در جرایم موضوع ماده 3-141 این قانون است.

ماده 2-143. دیوان عالی کشور به تعداد لازم عضو معاون خواهد داشت که میتوانند وظایف مستشار را عهدهدار شوند.

ماده 3-143. جهات فرجام خواهی به قرار زیر است:

الف) ادعای عدم رعایت قوانین مربوط به مسؤولیت متهم و مجازات قانونی او،

ب) ادعای عدم رعایت تشریفات دادرسی در صورتی که این امر به درجهای از اهمیت باشد که رأی دادگاه را بی اعتبار سازد،

ج) ادعای عدم اعتبار ادله یا مدارک استنادی دادگاه.

ماده 4-143. پرونده ها به ترتیب وصول، در دفتر دیوان عالی کشور یا واحد رایانه ثبت می شوند و توسط رئیس دیوان یا معاون او و در غیاب آنها، توسط یکی از رؤسای شعب دیوان به انتخاب رئیس دیوان عالی کشور و از طریق سیستم رایانهای، در صورتی که این سیستم وجود داشته باشد با رعایت ترتیب وصول، به یکی از شعب دیوان ارجاع میشود، مگر اینکه رئیس دیوان عالی کشور ارجاع پرونده به شعبه خاصی را ضروری بداند.

ماده 5-143. شعب دیوان عالی کشور به نوبت به پروندهها رسیدگی میکنند، مگر در مواردی که به موجب قانون، رسیدگی خارج از نوبت ضروری باشد یا در جرائمی که به تشخیص رئیس دیوان عالی کشور موجب جریحهدار شدن احساسات عمومی شده باشد.

ماده 6-143. رئیس شعبه، پروندههای ارجاعی را شخصاً بررسی و گزارش جامع آن را تنظیم و یا به نوبت به یکی از اعضای شعبه به عنوان عضو ممیز ارجاع میکند. عضو ممیز، گزارش پرونده را که متضمن جریان آن و بررسی کامل در خصوص فرجام خواهی و جهات قانونی آن باشد به صورت مستدل تهیه و به رئیس شعبه تسلیم میکند.

تبصره: هرگاه رئیس یا عضو ممیز در حین تنظیم گزارش از هریک از قضاتی که در آن پرونده دخالت داشته، تخلف از مواد قانونی، بی اطلاعی از مبانی قضایی و یا اعمال غرض مشاهده کند، آن را به طور مشروح و با استدلال در گزارش خود متذکر میشود و به دستور رئیس شعبه، رونوشتی از این گزارش به دادگاه عالی انتظامی قضات ارسال می شود.

ماده 7-143. رسیدگی فرجامی در دیوان عالی کشور بدون احضار طرفین دعوا یا وکلای آنها انجام می شود، مگر آنکه شعبه رسیدگی کننده حضور آنها را لازم بداند. عدم حضور احضار شوندگان موجب تأخیر در رسیدگی و اتخاذ تصمیم نیست.

ماده 8-143. در موقع رسیدگی، عضو ممیز، گزارش پرونده و مفاد اوراقی را که لازم است قرائت میکند و طرفین یا وکلای آنها، در صورت حضور، میتوانند با اجازه رئیس شعبه، مطالب خود را اظهار دارند. همچنین دادستان کل یا نماینده وی به طور مستدل و مستند نظر خود را اظهار میکند. سپس اعضای شعبه با توجه به محتویات پرونده و مفاد گزارش و اظهارات اشخاص مربوط و دادستان کل کشور یا نمایندۀ وی، به شرح زیر اتخاذ تصمیم میکنند:

الف) اگر رأی مطابق قانون و ادله موجود در پرونده باشد با ابرام آن، پرونده را به دادگاه صادر کننده رأی اعاده میکنند.

ب) هرگاه رأی مخالف قانون بوده یا بدون توجه به دلایل ومدافعات طرفین صادر شده باشد یا رعایت تشریفات قانونی نشده و آن تشریفات به درجهای از اهمیت باشند که موجب بیاعتباری رأی شود، شعبه دیوانعالی کشور، رأی را نقض و به شرح زیر اقدام میکند:

1. اگر عملی که محکومٌ علیه به اتهام ارتکاب آن محکوم شده به فرض ثبوت، جرم نبوده یا به لحاظ شمول عفو عمومی و یا سایر جهات قانونی متهم قابل تعقیب نباشد، رأی صادرشده نقض بلاارجاع می شود.

2. اگر رأی صادر شده از نوع قرار بوده و یا حکمی باشد که به علت ناقص بودن تحقیقات نقض شده است، برای رسیدگی مجدد به دادگاه صادر کننده رأی ارجاع میشود.

3. اگر رأی به علت عدم صلاحیت ذاتی دادگاه نقض شود، پرونده به مرجعی که دیوان عالی کشور صالح تشخیص میدهد، ارسال میشود و مرجع مذکور مکلف به رسیدگی است.

4. در سایر موارد، پس از نقض، پرونده به دادگاه هم عرض ارجاع میشود.

تبصره: در مواردی که دیوان عالی کشور رأی را به علت نقص تحقیقات نقض میکند، مکلف است تمام موارد نقص تحقیقات را به تفصیل ذکر کند.

ماده 9-143. مرجع رسیدگی پس از نقض رأی در دیوانعالی کشور به شرح زیر اقدام می کند:

الف) در صورت نقض رأی به علت ناقص بودن تحقیقات، باید تحقیقات مورد نظر دیوانعالی کشور را انجام داده، سپس مبادرت به صدور رأی کند.

ب) در صورت نقض قرار و ضرورت رسیدگی ماهوی، باید از نظر دیوانعالی کشور متابعت کرده، در ماهیت رسیدگی و انشای حکم کند، مگر آنکه پس از نقض، جهت تازهای برای صدور قرار حادث شود.

ج) در صورت نقض حکم در غیر موارد مذکور، دادگاه میتواند حکم اصراری صادر کند. چنانچه این حکم مورد فرجام خواهی واقع شود و شعبه دیوان عالی کشور پس از بررسی، استدلال دادگاه را بپذیرد، حکم را ابرام میکند و در غیر این صورت، پرونده در هیأت عمومی شعب کیفری مطرح شود. هرگاه نظر دادگاه صادر کننده رأی مورد تأیید قرار گرفت، رأی ابرام میشود و در صورتی که نظر شعبه دیوان عالی کشور را تأیید کند، حکم صادرشده نقض و پرونده به شعبه دیگر دادگاه ارجاع می شود. دادگاه مزبور با توجه به استدلال هیأت عمومی دیوان عالی کشور، حکم صادر میکند. این حکم قطعی و غیرقابل فرجام است.

ماده 10-143. هرگاه از شعب مختلف دیوانعالی کشور یا دادگاهها نسبت به موارد مشابه، اعم از حقوقی، کیفری و امور حسبی، با استنباط متفاوت از قوانین، آرای مختلفی صادر شود، رئیس دیوانعالی کشور یا دادستان کل کشور، به هر طریق که آگاه شوند، مکلفند نظر هیأت عمومی دیوانعالی کشور را به منظور ایجاد وحدت رویه درخواست کنند. هریک از قضات شعب دیوانعالی کشور یا دادگاهها یا دادستانها نیز میتوانند با ذکر دلیل از طریق رئیس دیوانعالی کشور یا دادستان کل کشور، نظر هیأت عمومی را در خصوص موضوع درخواست کنند. هیأت عمومی دیوانعالی کشور به ریاست رئیس دیوانعالی یا معاون وی و با حضور دادستان کل کشور یا نماینده او و حداقل سه چهارم رؤسا و مستشاران و اعضای معاون تمام شعب تشکیل میشود تا موضوع مورد اختلاف را بررسی و نسبت به آن اتخاذ تصمیم کند. رأی اکثریت در موارد مشابه برای شعب دیوانعالی کشور و دادگاهها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن لازم الاتباع است؛ اما نسبت به رأی قطعی شده بیاثر است، اما در صورتی که رأی اجرا نشده یا در حال اجرا باشد و مطابق رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوانعالی کشور عمل انتسابی جرم شناخته نشود یا به جهاتی مساعد به حال محکومٌ علیه باشد، رأی هیأت عمومی نسبت به آرای مذکور قابل تسری بوده، مطابق مقررات قانون مجازات اسلامی عمل می شود.

ماده 11-143. آرای وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور، فقط به موجب قانون یا رأی وحدت رویه دیگر قابل تغییر خواهد بود.

فصل چهارم) اعاده دادرسی

ماده 1-144. درخواست اعاده دادرسی در مورد احکام قطعی دادگاهها در موارد زیر به سود کسی که به علت ارتکاب جرم محکوم شده است، پذیرفته میشود، اعم از آنکه حکم مذکور به اجرا گذاشته شده یا نشده باشد:

کسی به اتهام قتل شخصی محکوم شده که زنده بودن وی در آن زمان محرز شود.

چند نفر به اتهام ارتکاب جرمی محکوم شده اند و ارتکاب جرم به گونه ای است که نمی تواند بیش از یک مرتکب داشته باشد.

شخصی به علت انتساب جرمی محکومیت یافته و فرد دیگری نیز به موجب حکم دیگری از مرجع قضایی به علت انتساب همان جرم محکوم شده باشد، به طوری که از تعارض و تضاد مفاد دو حکم، بیگناهی یکی از آنها احراز شود.

درباره شخصی به اتهام واحد، احکام متفاوتی صادر شده باشد.

جعلی بودن اسناد یا خلاف واقع بودن شهادت گواهان که مبنای حکم بوده در دادگاه صالح ثابت شده باشد.

پس از صدور حکم قطعی، واقعه جدیدی حادث و یا ظاهر شود یا ادله جدیدی ارائه شود که موجب اثبات بی گناهی محکومٌ علیه باشد.

مجازات مورد حکم بیش ازمجازات مقرر قانونی باشد.

تبصره: هرگاه رئیس قوه قضاییه، حداکثر ظرف یک ماه از تاریخ قطعیت رأی، آن را خلاف بیّن شرع تشخیص دهد، این تشخیص از جهات تجویز اعاده دادرسی محسوب میشود و رئیس قوه قضاییه پرونده را حسب مورد برای رسیدگی به مرجع صالح هم عرض صادرکننده حکم قطعی ارسال می کند.

ماده 2-144. اشخاص زیر حق درخواست اعاده دادرسی دارند:

1. محکومٌ علیه یا وکیل یا نماینده قانونی او،

2. دادستان کل کشور،

دادستان مجری حکم با موافقت دادستان کل کشور.

ماده 3-144. درخواست اعاده دادرسی به دیوان عالی کشور تسلیم می شود. این مرجع پس از احراز انطباق موضوع درخواست با یکی از موارد موضوع ماده 1-144 این قانون، رسیدگی مجدد را به دادگاه هم عرض دادگاه صادر کننده حکم قطعی ارجاع میکند.

ماده 4-144. هرگاه رأی دیوان عالی کشور یا تصمیم رئیس قوه قضاییه مبنی بر تجویز اعاده دادرسی باشد، اجرای حکم تا صدور حکم مجدد به تعویق خواهد افتاد و چنانچه از متهم تأمین اخذ نشده و یا تأمین منتفی شده باشد یا متناسب نباشد، دادگاهی که پس از تجویز اعاده دادرسی به موضوع رسیدگی میکند، تأمین لازم را اخذ می کند.

ماده 5-144. پس از شروع به محاکمه جدید، هرگاه ادلهای که اقامه شده قوی باشد، آثار و تبعات حکم اولی فوری متوقف و در تأمین تخفیف لازم داده میشود، به نحوی که موجب فرار یا مخفی شدن محکومٌ علیه نشود.

ماده 6-144. هر گاه پس از رسیدگی، دادگاه درخواست اعاده دادرسی را وارد تشخیص دهد، حکم مورد اعاده دادرسی را نقض و حکم مقتضی صادر میکند. درصورتی که درخواست اعاده دادرسی راجع به قسمتی از حکم باشد، فقط همان قسمت نقض یا اصلاح میشود. این حکم از حیث پژوهش یا فرجام خواهی تابع مقررات مربوط است.

ماده 7-144. اگر جهت اعاده دادرسی مغایرت دو حکم باشد، دادگاه پس از قبول اعاده دادرسی حکم دوم را نقض میکند و حکم اول به قوت خود باقی است.

ماده 8-144. نسبت به حکمی که پس از اعاده دادرسی صادر می شود، دیگر اعاده دادرسی از همان جهت پذیرفته نمی شود.

ماده 9-144. هرگاه شاکی یا مدعی خصوصی در جرائم غیر قابل گذشت، پس از قطعی شدن حکم از شکایت خود صرف نظر کند، محکومٌ علیه می تواند از دادگاه صادر کننده حکم قطعی، درخواست کند در میزان مجازات او تجدیدنظر شود. در این صورت، دادگاه به درخواست محکومٌ علیه در وقت فوق العاده و با حضور دادستان یا نماینده او رسیدگی کرده، مجازات را در صورت اقتضاء در حدود قانون تخفیف داده یا به مجازاتی که مناسبتر به حال محکومٌ علیه باشد، تبدیل می کند. این رأی قطعی است.

ماده 10-144. درصورتی که قانون لاحق، نسبت به قانون سابق، مبتنی بر تخفیف مجازات باشد یا مجازات را به اقدامات تأمینی و تربیتی تبدیل کند، محکومٌ علیه میتواند از دادگاه صادر کننده حکم قطعی، تخفیف یا تبدیل مجازات را درخواست کند. در این مورد، دادگاه به درخواست محکومٌ علیه در وقت فوق العاده رسیدگی کرده، مجازات را با لحاظ قانون لاحق تخفیف داده و یا به اقدامات تأمینی و تربیتی تبدیل می کند. این رأی قطعی است.

موضوعات مرتبط: قوانین جدید

برچسب‌ها: لایحه, جدید, آیین, دادرسی

 

در سال 1403 2 آزمون وکالت برگزار می شود 1 - آزمون مرکز وکلای دادگستری در تاریخ 18 آبان 1403 و و 2- آزمون کانون وکلای دادگستری در تاریخ 22 آبان 1403 برگزار می شود


شماره جهت هرگونه مشاوره

 دریافت خدمات 

 30006721000089

دیگر موارد